سلام.از اينكه راهنماييم مي كنيد واقعا خوشحالم و از شما تشكر مي كنم.
دوستش دارم چون دركم مي كنه با اخلاقم مي سازه. تو اين يه سال و نيم قهر تو كارمون نبوده . بحث كرديم ولي قهري نبوده. دوستش دارم چون من به خاطر خودم مي خواد نه هوس يا هر چيزه ديگه..
اونم من دوست داره ولي به خاطر يه تجربه تلخ افسار زندگيش به اجبار مي خواد به دست خانوادش بده .
اون از رو عقل و منطق تصميم مي گيره ولي من از رو دل چون عاشقشم...
نمي تونم به خاستگارام جواب بدم . انگار بهتر از اون نيست...
شما بگيد چه جوري فراموشش كنم ... هرچي مي گذره اتيشي تر مي شم...
همش بهم مي گه بزار پيش بريم تا ببينيم قسمت چيه .. ولي من خسته شدم