موضوع: وجدان چيست؟
نمایش پست تنها
قدیمی 19-01-2011, 05:07 PM   #2
roya
(کاربر طلایی)
 
roya آواتار ها
 
تاریخ عضویت: Jan 2011
نوشته ها: 972
Point وجدان چيست ؟




وجدان چيست ؟


وجدان را آگاهي شخص از شخصيت و درون خود تعريف كرده اند كه عاملي براي شناخت مسائل و جوانب مربوط به حيات اوست.

بر اين اساس وجدان يك درك باطني است ، دركي كه انسان حتي بدون آموزش در مي يابد براي اين جهان گرداننده اي است ( وجدان توحيدي) و هم درمي يابد كه مسير حيات بايد در جهت امانت و صداقت باشد و دروغ و خيانت زشت و نارواست .

مي دانيم كودكان ذاتاً و وجداناً دروغگويي را بد مي دانند و حتي در آغاز زندگي نمي توانند دروغ بگويند. وجدان آنها دروغ را امري ناپسند معرفي مي كند و طفل بعدها در اثر تربيت غلط و عدم كنترل مربيان و بدآموزي ها ، در جرياني قرار مي گيرد كه قادر مي شود دروغ بگويد.


ريشه و منشاء وجدان


در اين مورد دو عقيده وجود دارد. يكي از نظر مذهب و ديگري از نظر علماي روان .

1- اكتساب و يادگيري : طرفداران اين طرز فكر كه اغلب روان شناسان با انديشه مادي هستند مي گويند كودك در حين تولد وجدان ندارد و براي او معيار و مقياسي جهت درك ارزشها نيست. او در برابر امانت و خيانت ، راست و دروغ ، بي تفاوت است. بعدها در اثر يادگيري و آموزش و اكتساب درمي يابد كه فلان امر خوب است و آن ديگري بد و ناپسند. تبليغات و آموزش هاست كه اين زمينه را در افراد ، به وجود آورده و يا اين آگاهي را به آنها مي دهد.

2- فطرت و ذات : گروهي ديگر كه در رأس آنها الهيون هستند وجدان را امري فطري دانسته اند و مي گويند وجدان فطرتي و يا غريزه اي فنا ناپذير است و راهنمايي قابل اعتمادي به انسان مي دهد. حتي انسان را به صورتي ناخودآگاه به طرف خير و سعادت جلب كرده و از لغزش ها دور مي دارد.

اصل در آفرينش بر صداقت است و اطفال در اثر بدآموزي ياد مي گيرند چگونه فريبكاري كنند و چگونه از طريق دروغ خود را از دامي نجات بخشند .


دليل فطري بودن وجدان


در مورد استدلال به اين امر كه وجدان امري فطري است بايد به اين نكته اشاره كرد كه وجدان تنها در بين افراد مذهبي نيست ، در افراد غير مذهبي هم نشانه هاي آن را مي توان يافت . دليلش وجود تمايلات عالي در انسان ها و فرار از انگيزه هاي زيانبخش است. ممكن است افرادي در اثر مبارزه با خود ، آن را در خود خفه كنند ولي واقعيت مسئله اين است كه ريشه آن هرگز از بين رفتني نيست.

مسئله وجدان توحيدي و وجدان اخلاقي دراندرون همه انسانها وجود دارد . حتي بدون داشتن مربي مي توانند دريابند كه جهان آفريدگاري دارد ، صداقت خوبست و خيانت بد است.


هدفداري وجدان


وجدانها هدفي را تعقيب مي كنند كه در تحليل هاي مذهبي مي توان آن را نشأت گرفته از روح خدايي دانست . اين هدف همان نقطه اي است كه در سير خودسازي و كمال جويي سرانجام به آن مي رسيم و در طول مدت زندگي جلوه آن در تمايلات عالي انسان چون فداكاري ، ايثار، كسب معرفت و ... ديده مي شود.

از طريق هدفداري وجدان است كه انسان كوششي براي ساختن خود دارد و در برابر هر جرياني مي كوشد به گونه اي عمل كند كه لغزشي از او سرنزند. فردي كه فطرتي دست نخورده و وجداني سالم دارد ، در طريق نيكو كاري در مسير كنترل خويش است . وجدان او مراقب و نگهباني براي اوست كه او را به اعمال نيكو ترغيب و تشويق مي كند و از كارهاي بد و ناروا دور مي دارد .

در امر تربيت اين وظيفه مربي است كه وجدان كودك را سالم و دست نخورده نگه دارد و در موارد لغزش او را هشدار و حتي كيفر دهد. انبياي الهي در طريق تربيت انسانها با استفاده از اين نيرو - كه در نهاد هر كس وجود دارد - سعي مي كردند آنها را در مسير شايسته اي قرار دهند و از آلودگي وجدان دور دارند.


ضرورت وجودي وجدان آن


وجود وجدان و حالات وجداني براي انسانها امري ضروري است ؛ از آن بابت كه فقدانش سبب سرگشتگي و سردرگمي انسان و در مواردي تن دادن به لغزش ها و ناروايي هاست . ما گاهي از نظر عقلي دچار ناراحتي و ناامني هستيم و در اتخاذ تصميم راجع به يك مسئله و يك امر دچار وحشت و ترديد مي شويم .امكان اتخاذ موضعي انديشيده در قبال اين جريان براي ما نيست . در چنان صورتي اگر وجدان ، زنده و بيدار باشد مسئله اي پديد نخواهد آورد زيرا با هدايت آن مي توانيم راه خود را باز يابيم .

وجدان يك بهره خداوندي است كه در آن ، حالت شور و آشفتگي به جنبه هاي منفي و علاقه مندي و گرايش به جنبه هاي مثبت و عالي است. انسان را به سوي كمال هدايت مي كند و به طريق شادكامي سوق مي دهد. وجودش به ويژه از آن بابت ضروري است كه رفتار و حالات انسان را زير نظر دارد و شادي و غم انسان براساس آن تحت ضابطه در مي آيد.


نقش و وظيفه وجدان


در تعبيرات علمي ، وجدان را ناخداي كشتي وجود و فرمانده انسان معرفي كرده اند كه فرمان حيات را در دست دارد . به ما دستور مي دهد به چه سويي حركت كنيم و از حركت درچه سمتي بپرهيزيم .

وجدان نظارت كننده انسان دراعمال ورفتار اوست و آنچه درمسير حيات پيش مي آيد براساس داوري آن است . اگر در مسير آدمي خطايي رخ دهد ، وجدان جلوي آن را مي گيرد و او را به لغزش و خطايش آگاه و حتي در مواردي او را سرزنش مي كند.

وجدان همانند يك آئينه است كه همه گونه رفتار وسلوك انسان ، چه در نهان و چه در آشكار ، در آن منعكس مي شود. انسان وضع آن اعمال را در برابر ديدگانش مي بيند و آن را مي يابد و مي سنجد و درباره خوبي يا بدي آن اظهار نظر و سرانجام آن را قبول يا رد مي كند. اين تحت نظر گرفتن ها و اين سنجش و داوري ، وسيله ارزنده اي براي كنترل خود است و حتي كودك هم در سايه آن قادر به كنترل خويش مي شود.


اهميت وجدان


بر اين اساس وجدان در آدمي مهم است. زيرا قاضي است ، ناظر و راهنماي مطمئن است ، درباره زشت و زيبا اظهار مي كند و از اين ديد پايگاه بزرگي براي تربيت و سعادت بشر است .

وجدان از نظر ما يك محك و ميزان است كه راحت شدن از آن كاري ساده و آسان نيست . اگر آدمي از آن تخلف كند دچار سرزنش مي شود. و اين امر خود در رشد شخصيت و جلوگيري انسان از انحراف و تن دادن او به آنچه كه مصلحت است نقش فوق العاده اي دارد.

اسلام وجدان را گواه و شاهدي براي انسان مي داند كه نگهباني راستين در تشخيص اعمال نيك از بد است وسعي دارد از رهگذر انس و عادت به آن ، رفتار آدمي را تحت كنترل در آورد. در جنبه ي اهميت وجدان بايد گفت آن را برتر از دانش دانسته اند زيرا در وضع ومقامي است كه برتر از پرسش و پاسخ ، مشاهده ي ظاهر ، و ارزيابي از باطن كار مي كند . درهمان هنگام كه فردي خلاف واقعيت مي گويد و در برابر قاضي به دروغ متوسل مي شود ، خود مي داند كه واقعيت چيست و جداً دچارعذاب وجدان است.


رفتار وجداني

رفتار وجداني آن رفتاري است كه درآن دروغ وخيانت نيست ، فريب و ريا نيست ، كلك زدن و تظاهرنيست . رفتاري است طبيعي ، عادي ، موافق خواست دروني و همراه با رضايت خاطر و بدون هيچ دغدغه و تشويش.

در اين رفتار زجر دادن و آزار كردن ، كشتن و ناراحت كردن مطرح نيست . اگرعمل نادرستي پديد آيد ، وجدان آن را تقبيح مي كند. وجدان بدي ها را شناخته و از آن احتراز مي كند.

رفتار وجداني رفتاري توأم با آرامش و تعادل است . انسان از ظهور و بروز آن احساس نگراني ندارد. موجب زحمتي براي ديگري نيست و خود انسان هم از آن احساس گناه و پشيماني ندارد. انسانها اگر در مسير حيات خود مانعي براي خويش نبينند تن به چنين رفتاري خواهند داد. زيرا در زندگي شخصي و اجتماعي اصل را براين قرار داده اند كه از محاكمه وجدان دور و بر كنارباشند.

مذهب نه تنها كمك كار وجدان ، بلكه از عوامل نگهدارنده آن است . تعليمات مذهبي در جهت رشد وجدان و بالا بردن درجه قضاوت آن است و سعي دارد مصداق هاي متعدد و گوناگوني را در اختيارش بگذارد و درك و داوري او را درباره امور گسترش دهد.

roya آنلاین نیست.   پاسخ با نقل قول