[happy-girl]

صمیمیت

صمیمیت یعنی درعین حالی که مرزهای دنیاهای ما مشخص و معین هست ، من دلم می خواهد که دیگری مرز من را بشکند و مثلاً به اتاق من بیاد .
صمیمیت در کنار ساختار است ، یعنی حق من محفوظ است ولی من خودم به هر دلیلی به فرد دیگری علاقه دارم و دلم می خواهد که آن فرد وارد مرز من بشه . آنوقت من پیش آن فرد دیگه خجالت نمی کشم ، برایش از رازهایم می گم و نگران این نیستم که مورد ارزیابی قرار بگیرم یا نگران نیستم که احترام من پیش اون فرد کاسته می شه و نگران این نیستم که .....

همه ما نیاز داریم که کسی رو داشته باشیم که ما رو " بدون قید و شرط " دوست داشته باشه ، ما پیشش راحت باشیم و نگران چیزی نباشیم ، این یعنی صمیمیت .

صمیمیت در 3 کلمه : احترام ( یعنی آن فرد به من احترام می ذاره )، اعتماد ( یعنی از حرفهای من علیه من استفاده نمی کنه ) و پذیرش ( یعنی من رو همون طوری که هستم می پذیره، با تمام خوبی ها و بدی هایم ) خلاصه می شه .

وقتی صمیمیت ایجاد بشه ، " سرزمین باز " نمود پیدا می کنه . یعنی ای دوست ، بیا در همه سرزمین من پا بگذار . سرزمین من یه جاهاییش خشکه ، یه جاهاییش سبزه ، یه جاهاییش زیباست ولی دارای دست انداز هم هست و ..... ولی من از تو می خواهم که در این سرزمین قدم بگذاری .هیچ دلیلی برای ترس وجود نداره چون اینجا نه سرزنشی وجود داره ، نه مچ گیری ای ، نه توهین و نه تحقیر . من اجازه می دهم تو در تمام سرزمین من قدم بگذاری . من خودم با کمال آرامش درب دنیای کوچکم را باز کرده و تو را به داخل آن دعوت می کنم .

وقتی که صمیمیت ایجاد بشه ما همدیگر رو عمیقاً درک می کنیم . اگر درجه و میزان صمیمیت کم باشه به همان میزان درجه احترام و اعتماد و پذیرش کم است .صمیمیت باعث می شه افراد زخم های به جا مانده از تاریخچه زندگی شخصیشون رو مرهم بگذارند . امّا عدم اعتماد این صمیمیت رو می تونه از بین ببره و باعث بشه یه رابطه به جای دوام یافتن ، قطع بشه .

افرادی که ما باهاشون رابطه داریم در حلقه های مختلفی قرار دارند و ما باید جای اونها رو توی دنیامون مشخص کنیم و بعد باهاشون ارتباط برقرار کنیم .

توی دنیای ما یه جایی هست به اسم مرکز یا هسته . توی این قسمت فقط کسی که خیلی به ما نزدیکه قرار داره . فقط خدا هست که توی این قسمت قرار داره ، چون صمیمیت ما با او 100% است . با او ترس ، نزاع ، ناله و امید و اشک و ... داریم .

حلقه های بعدی بر حسب میزان صمیمیت ما می توانند شامل : افراد خانواده ، دوست ، افراد فامیل ، همسایه ، بقال سر کوچه ، راننده تاکسی و ...... باشند . مثلاً یه دوست صمیمی و مورد اعتماد می تونه در حلقه دوم یا سوم قرار داشته باشه .

ما باید افراد رو بشناسیم و به آنها اعتماد کنیم . سپس آنها رو به هسته یا مرکز دنیامون راه بدهیم . یه اشتباهی که باعث می شه ما در روابطمون صدمه بخوریم اینه که هر کسی رو سر جای خودش قرار نمی دیم . شناخت خیلی مهمه و وقتی اعتماد با آن همراه باشه دیگه دلیلی برای ترس و اضطراب وجود نداره .

ای دوست ، در سرزمین من به راحتی قدم بگذار و متقابلاً با آرامش بگذار من هم در دنیایت گام بنهم ...