[mehdi21]

چرا خودکشي

در خودکشي به اين نکته بايد اشاره نمود : فردي که خودکشي مي کند از مشکلي غير قابل حل و فشار رواني فرار مي کند و به سوي آرامشي مي رود که احساس مي کند با خودکشي به آن دست خواهد يافت .

علاوه بر آنچه که گفته شد در مورد خودکشي مي توان به نکات زير اشاره نمود:

1- پيداکردن راه حل : اصولاً خودکشي يک رفتار بدون هدف و منظور نيست . در مواردي فرد درگير مشکل و يا مشکلاتي مي گردد که نمي داند چه کند و توانايي رويارويي با آن مشکل و يا موقعيت غيرقابل تحمل را هم ندارد . در نتيجه مشکل براي وي جنبه ي معما پيدا مي کند ، (چنين حالتي را "حالت بحراني" مي نامند) و چون در اين شرايط قرار مي گيرد، در ميان تمام راه حل ها خودکشي را انتخاب مي کند.

2- آرزوي معمولي در خودکشي : آرزوي او قطع ارتباط و قطع آگاهي است با آنچه که در اطراف وي مي گذرد. لذا براي فرار از درد آگاهانه و غير قابل تحمل دست به خودکشي مي زند.

3- محرک معمولي : محرک معمولي در خودکشي درد و فشار رواني است ، چنين دردي ناشي از احساس درد و فشار رواني است .

4- شکست در برآورده شدن نيازها: هيچ خودکشي بدون احساس نيازمندي نيست و انجام نمي شود و بستگي به اين دارد که اين نياز تا چه حد براي فرد ، مهم و حساس مي باشد.

5- احساس در خودکشي : احساس معمولي در خودکشي احساس درماندگي و نااميدي است . فرد اين حالت و احساس را دارد که من هيچ کاري را نمي توانم انجام بدهم مگر خودکشي ؛ هيچ کس نمي تواند به من کمک بکند و هيچ اميدي به آينده نمي توان داشت.

6- خودکشي نوعي فرياد است: معناي خودکشي فريادي است براي طلب کمک.

7- محدود شدن : در خودکشي ، احساسات، عواطف و هوش فرد دچار محدوديت شده و فرد به بن بست مي رسد. يا احساسات ، عواطف و هوشياري وي از اختيار او خارج مي شود، چنين حالتي معمولاً زودگذر است به طوري که اگر مدتي بگذرد و فرصتي پيدا بشود که وي از اين حالت خارج گردد، از تصميم خود در اقدام به خودکشي منصرف خواهد شد.

8- گاهي هدف از خودکشي ، رها شدن از شرايط موجود زماني و مکاني است که فرد در آن به سر مي برد ، مانند زندانياني که اقدام به خودکشي مي کنند تا از اين طريق بتوانند از آن محيط نجات يابند.

9- عامل ديگري که در خودکشي بايد در نظر داشت اين است که فرد با اقدام به خودکشي مي خواهد به اين شکل با افراد مورد نظر و علاقه خود ارتباط برقرار نموده و بدين وسيله جلب توجه نمايد.