28-01-2011, 11:23 AM | #1 |
(کاربر باتجربه)
تاریخ عضویت: Jan 2011
نوشته ها: 95
|
عروس پستی
عروس پُستي ازدواج پستي پديدهايست ويژه مهاجران. برخي مردان مهاجر شرقي كه در اروپا زندگي ميكنند، پس از مناسباتي ناكام با زنان جامعه ميزبان، به فكر همسريابي از جامعه خودي ميافتند. بيشتر ازدواجهاي از راهدور به شكست منجر ميشوند. در باره انگيزهها و دلايل به بن بست رسيدن چنين پيوندهايي، به ويژه در ميان ايرانيان مهاجر، پاي صحبت يكي از متخصصان اين عرصه، دكتر حسين جعفريان، پزشك عمومي و مشاور مسائل خانوادگي در آلمان نشستهايم. دويچهوله: آيا آماري در دست شما هست كه از ميان خارجيهاي مقيم آلمان، ازدواج از راه دور، در ميان كدام مليتها بيشتر است؟ دكتر حسين جعفريان: آماري در حقيقت در دست نيست. اما بيشتر از همه به نظر ميرسد كه تركها، عربها و ايرانيها اينگونه ازدواج ميكنند. البته افغانها را نيز بايد به شمار آورد. بسياري اشاره ميكنند كه مسئلهي مذهب در اين رويكرد نقش ايفا ميكند. با توجه به كشورهايي كه نام برديد، ميشود اين موضوع را به مسلمانبودن اين كشورها هم ربط داد؟ به مسلمانبودن فكر ميكنم كمتر، ولي به سنتهاي رايج جامعه اگر دقت بكنيد بيشتر ربط دارد. اكثر كساني كه طالب چنين ازدواجهايي هستند، خودشان در آن جامعهي اروپايي جا نيفتادهاند، احساس ميكنند جامعه جديد آنها را قبول ندارد. مشكلات روحي دارند و قادر نيستند ارتباط سالم با ديگران برقرار كنند. مذهب البته جزيي از سنتها و رسوم ماست. ولي بيشتر، سنتهاي رايج اجتماع مانند مردسالاري تعيين كننده هستند. شما اگر دقت كنيد، آن شعر معروف سعدي هنوز در جامعه ما معتبر است. سعدي ميگويد، زن خوب فرمانبر پارسا / كند مرد درويش را پادشا در خرمي بر سرايي ببند / كه بانگ زن از وي برآيد بلند چو بر روي بيگانه خنديد زن / دگر مرد گو لاف مردي مزن اينها را ميشد هفتصد سال پيش، توجيه كرد. اما الان زماني نيست كه چنين شعارهايي در جامعه قابل قبول باشد. با توضيحات شما به نظر ميرسد، آقايان سنتي خواستار ازدواجهاي پُستي يا سفارشي هستند و همسر مورد نظر اين آقايان هم، دختران سنتي و چشم و گوش بستهاند. ولي چطور خانوادههاي سنتي ميپذيرند كه دخترانشان نديده و نشناخته، به عقد مردي در جامعهاي غريبه و أزاد درآيد؟ البته يكي از انگيزههاي زنهاي جواني كه تن به ازدواج پستي ميدهند، قبول همين سنتهاي رايج جامعه است كه معمولا به صورت زيردستي و فروتني زن هست. مسئلهي ديگر اين كه عدم استقلال فكري و ميل به تامين مالي از سوي مرد هم در اين زنهاي جوان زياد است. يك مسئلهي ديگر اين كه تصور اين دسته از زنان جوان( كه معمولا جوان هستند)، تصوري غير واقعي و رؤيايي از اروپاست. اينها آرزو دارند كه در اروپا زندگي كنند. يك مسئلهي ديگر اين كه به نظر ميرسد اين دخترها غالبا از خانوادههايي هستند كه يك ارتباط سالم و عاطفي ميان پدر و دختر نيست. مثلا خانوادهها بيش از حد اينها را كنترل ميكنند، اينها بيشتر تحت تحكم و زورگويي برادر هستند، برادر بزرگتر و بعضيوقتها حتا برادر كوچكتر بر آنها تسلط دارند. رهايي از قيد و بند اسارت خانواده و بهخصوص كنترل و تحكم برادرها، باعث ميشود كه اينها تن به چنين ازدواجهايي بدهند. البته سوال شما خيلي مهم و بجاست كه چگونه دختر جوان به همسري مردي در ميآيد كه اصلا نميشناسد و معمولا اين مردها چندين سال مسنتر از اين دخترها هستند. چون معمولا مدت زيادي در اروپا زندگي ميكنند و بعد به فكر ازدواج با يك دختر ايراني ميافتند. اين يك پارادوكس نيست؟ ميگوييد اين دخترها تحت فشار پدر و برادر هستند. از خانوادههاي متعصب ميآيند. ولي چطور آن پدر يا برادر متعصب حاضر ميشود عضو خانواده را به جامعهاي بفرستد كه ديگر آقابالاسر و بزرگتري در آن نيست. جامعهاي كه هنجارهايش متفاوت است. مردهايي كه خواهان چنين ازدواجهايي هستند، همان ترسي را دارند كه پدرها دارند. يعني پدرها هم دائم ازاين ميترسند كه نكند دست نامحرمي به دخترشان برسد. نكند يكي آنها را ببوسد يا از راه بهدرشان كند. اين احساس را خيلي از اين مردها كه اروپا هستند و دنبال ازدواج پستي هستند، دارند. آنها از اين ميترسند كه نكند اگر اينجا ازدواج كنند، زنان اروپايي زير تسلط آنها نباشند. اين مردها خيلي هم بدبين هستند. نگرانند كه نتوانند تحكم كنند، به اينها زور بگويند و زنها را توي خانه نگه دارند. احتمالا هر دو يك احساس را دارند. اسماش را همان مردسالاري يا پدرسالاري بگذاريد. آيا الزاما همهي اين ازدواجها ناشي از مسايل سنتي است يا اين كه بخشياش هم برميگردد به فشار فرهنگي؟ مثلا بسياري از مردان ايراني مقيم اروپا ترجيح ميدهند همسر ايراني داشته باشند كه هماهنگي بيشتري از نظر زبان، فرهنگ و آداب معاشرت ميانشان هست. حتما هم سنتي نيستند... البته آنچه را من گفتم، نميشود روي همهي ازدواجها يا روي همه مردها تعميم داد. ولي باز اگر من بخواهم شاهد مثالي از حرف سعدي بياورم، ميگويد، كسي برگرفت از جهان كام دل / كه يكدل بود با وي آرام دل يكدل بودن كه واقعا شرط اصلي ازدواج است، شرط اصلي پيوند زن و مرد است، در اينگونه پيوندها نيست. به نظر من حتا در رابطهي جنسي اين زوجها هم هم وقتي يكدلي و همدلي و بهقول اروپاييها «اينتيميتت» نباشد، اصلا عشق نيست. اين همدلي زماني هست كه احترام و اعتماد متقابل در زندگي باشد. اگر قرار باشد كه آدم برود ايران و يك هفتهاي ازدواج كند يا از روي عكس و توصيف مادرش كسي را انتخاب كند، چگونه ميتواند طرف را بشناسد؟ چگونه ميتواند انتظار همدلي و اعتماد داشته باشد؟ البته اين آرزويي خيلي طبيعي است كه آقايان ايراني مقيم اروپا، دلشان بخواهد همسرشان برايشان شعر حافظ بخواند و همدلشان باشد. ولي آيا اين راه صحيحي است؟ من شك دارم! مشكلاتي كه بعد از ورود اين دخترها به اروپا ايجاد ميشود، چه دامنهاي دارند؟ چقدر به اينها شوك فرهنگي وارد ميشود، چقدر در انزوا قرار ميگيرند؟ چون زبان بلد نيستند، قوانين را نميشناسند و كار نميكنند، چقدر وابسته هستند به شوهرهايشان؟ بايد ببينيد تحت چه شرايطي و با چه كسي اينها ازدواج ميكنند. يكي از مشكلاتي كه اينجا هست، اين است كه مردها خيلي وقتها خودشان احساس ميكنند در اين جامعه جا نيفتادهاند و قبولشان ندارند. يعني يك خودكمبيني خيلي قوي در اينها هست. گذشته از آن، احساس مردسالاري و ميل برتريجويي و اعمال قدرتكردن در اينگونه مردها هست. بعضي از اين مردها دچار عارضههاي شديد روحي هستند، مثل پرخاشگري، مثل كتكزدن. اين تعارضات شديد روحي ممكن است در رفتار جنسي آنها هم اثر بگذارد. يعني اينها فقط زماني ميتوانند به اوج لذت جنسي برسند كه همسرشان را بزنند و كتككاري بكنند. بعضي وقتها هست كه اينها اصلا ميل جنسي ندارند، يا برعكس خيلي ميل جنسي شديدي دارند. اينها همه عواملي هست كه باعث ميشود آن بناي اول زندگي ازهم بپاشد. طبيعيست وقتي اين خانم ميآيد اينجا، اولين چيزي كه هست اين شوك فرهنگيست. مذهب، سنت، زبان بيگانه. ديگر اينكه به محض اين كه زن جوان آمد اينجا، روبرو ميشود با زنهاي اروپايي كه همدوش مردهايشان فعاليت ميكنند و در كارهاي اجتماعي آزاد هستند. اين باعث ميشود كه سنتهاي خودش، فراگرفتههاي خودش، طرز تربيت خودش، ارتباطش با پدر و مادر را زير سوال بگذارد. اين زير سوال گذاشتن و شك كردن باعث اختلال روحي در خود زن ميشود و از يكطرف باعث ترس مرد ميشود كه ديگر اين زن بهقول خودش چشم و گوش بسته نيست، راه و چاه را شناخته و ديگر نميشود به او زور گفت و تحكم كرد و توي خانه نگهاش داشت. از اينجاست كه مشكلات ايجاد ميشود. وقتي هم كه فكر جدايي به ميان ميآيد، تازه خانمها دچار مشكلات ميشوند. ترس از دستدادن اجازهي اقامت، ترس اين كه بهخصوص اگر بچه داشته باشد، آيا ميتواند زندگي مالياش را ادامه بدهد؟ بدتر از همه ترس از سرزنش پدر و مادرست. و يك عامل مهمتر اين كه اينها احساس بازندهبودن ميكنند، زندگي را باختهاند. و اين خيلي درد زيادي است كه بهسادگي نميشود با آن كنار آمد. همهي اينها باعث ميشود اين زنها مدت زيادي بهقول خودشان خون دل بخورند، تحمل بكنند تا اين كه دچار افسردگي ميشوند و يا بيماريهاي جسمي پيدا ميكنند و بعد به پزشك مراجعه ميكنند. آيا مراجعين شما جداگانه نزدتان ميآيند يا به صورت زوج كه نشاندهنده نوعي پيشرفت فرهنگي است كه دو نفر حس كردهاند نياز به مشاوره دارند؟ مثلا همان آقاي سنتي، مشكلي ندارد كه خانمش موضوعي را ميخواهد با يك متخصص زناشويي در ميان بگذارد؟ البته اين خيلي بحث پيچيدهاي است كه بعضيها هنوز بهخصوص در جامعه شرقي روانكاوي را با بيماري رواني يكي ميدانند. يعني تصور اين كه هر كس برود پيش روانشناس ممكن است ديوانه باشد، يا به او بگويند ديوانه است، مانع ميشود كه پيش متخصص بروند. دوم اين كه خيليها هستند كه اصلا شناخت ندارند كه اين ناراحتياي كه دارند، ممكن است ناراحتي روحي باشد. طبعا خانمها براي صحبتكردن و ابراز و نشاندادن احساساتشان آمادهتر هستند. بيشتر حاضرند در مورد احساساتشان صحبت بكنند تا مردها. نزد من گاهي اوقات خانمها ميايند، بعضي وقتها آقايان ميايند. معمولا پس از چند جلسه كه تك تك آمدند، ميتوان همسر را هم دعوت كرد و يك مشاوره عموميتر داشت. چقدر مراجعه اين افراد به پزشك موثر بوده؟ جواب دادن به اين سوال مشكل است. خيلي نبايد خوشبين بود، چون مشكلات خيلي عميقتر از اين است كه با يك، دو يا پنج جلسه رواندرماني حل شوند. تازه پس از چند جلسه اينها ممكن است يك مقدار متوجه احساسات خودشان بشوند و اين بيشتر باعث ناآراميشان ميشود و روان درماني را قطع ميكنند و ديگر نميآيند. چون به نظرشان ميرسد كه با يك بنبست روبهرو شدهاند. در واقع چند جلسه كوتاه اگر ادامه نيابد، بيشتر موجب ناآرامي همسران ميشود. آنها تازه روبرو ميشوند با آنچه سالها واپس زدهاند. وقتي با اين واپس زدگيها مواجه ميشوند، مضطرب ميشوند و تراپي را قطع ميكنند. من توصيه ميكنم به دختران جوان و خانوادههايشان كه براي ازدواج از راه دور، مطالعه كنند. مبناي زندگي مشترك، شناخت و تفاهم و اعتماد است. |
برچسب ها |
ازدواج پستی, روان شناسی, روانشناسی, روانشناسی ازدواج, عروس پستی |
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان) | |
ابزارهای موضوع | |
نحوه نمایش | |
|
|
War Dreams Super Perfect Body Scary Nature Lovers School Winner Trick Hi Psychology Lose Addiction Survival Acts The East Travel Near Future Tech How Cook Food Wonderful Search Discommend
Book Forever Electronic 1 Science Doors The Perfect Offers Trip Roads Travel Trip Time Best Games Of Shop Instrument Allowedly