روانشناسی، روانکاوی، روانسنجی، روانپزشکی، مشاوره، مقالات و تست ها  
بازگشت   روانشناسی، روانکاوی، روانسنجی، روانپزشکی، مشاوره، مقالات و تست ها > ساير مباحث > روانكاوي > روانکاوی/روانشناسی فروید

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
قدیمی 20-02-2011, 04:17 PM   #1
psycho
(کاربر باتجربه)
 
psycho آواتار ها
 
تاریخ عضویت: Jan 2011
نوشته ها: 87
Point نوفرویدیان سنت شکن



نوفرویدیان سنت شکن



روانکاوی و انشعاب در بدو پیدایش

با وجود سیطره و اهمیت اندیشه‌های فروید بر روانکاوی نوین، انحصارطلبی وی چندان پایدار نبود. برخی دوستان و شاگردان دیروز فروید به مخالفان و منتقدان امروز تبدیل شده بودند. چنین مخالفتی چندان برای فروید خوشایند نبود و به همین دلیل به طرد مرتدان مکتب خویش پرداخت. کارل یونگ، آلفرد آدلر و کارن هورنای، ۳ ضلع اصلی مخالفان فروید را تشکیل می‌دهند. نکته قابل تامل این‌که هر سه نفر پیش از آن‌که مقابل استاد خود بایستند، از فرویدی‌های سخت آیین orthodox به شمار می‌آمدند.


کارل یونگ (۱۹۶۱ - ۱۸۷۵)




پیوند دوستی و مصاحبت علمی میان فروید و یونگ آنچنان عمیق بود که کسی گمان نمی‌کرد زمانی میان این دو جدایی افتد و کسی که فروید او را «جانشین و ولیعهد» خود می‌دانست، راهی متمایز را برای خود برگزیند. جدایی یونگ از فروید که با انتقادهای شدید از آرای فروید همراه بود، موجب شکل‌گیری روان‌شناسی تحلیلی «analytical psychology» شد.

هر چند یونگ در منطقه‌ای خوش آب و هوا نزدیک آبشار معروف راین در شمال سوئیس به دنیا آمده بود، ولی فضای نامناسب خانواده که معلول پدری کشیش ولی بی‌ایمان و مادری با اختلال‌های هیجانی بود، موجب شد یونگ به جهان بیرون، بی‌اعتماد و در دنیای رویاها و پندارهای خویش بزرگ شود. دلبستگی وی به دنیای رویاها، الهام‌بخش وی در حل بسیاری از بحران‌های زندگی‌اش شد. چنان که نوشته‌اند هنگام انتخاب رشته دانشگاهی، رویایی را در خواب دید و با تعبیر و تفسیر آن، مسیر آینده علمی خود را انتخاب کرد. یونگ سال ۱۹۰۰ از دانشگاه بیسل در سوئیس با مدرک دکترای پزشکی فارغ‌التحصیل شد. علاقه وی به روانپزشکی موجب شد سمت استادی روانپزشکی دانشگاه زوریخ را به دست آورد، هر چند پس از چند سال از این سمت کناره‌گیری کرد.

آشنایی یونگ با فروید پس از خواندن کتاب تعبیر رویاها. (the interpretation of dreams) در سال ۱۹۰۰ شکل گرفت؛ کتابی که یونگ، آن را شاهکار تلقی می‌کرد. شدت دلبستگی این دو به یکدیگر چنان بود که در نخستین دیدار حدود ۱۳ ساعت با یکدیگر به گفتگو پرداختند و همین مساله «رابطه نزدیک پدر فرزندی اما زودگذر آنان» را فراهم آورد.

یونگ با آن که شاگرد فروید بود، از نظریات و عقاید او انتقاد می‌کرد و این فضای مخالفت با انتشار کتاب یونگ تحت عنوان روان‌شناسی ناهشیار کاملاً نمایان شد. ۱۹۱۲ سال جدایی استاد و شاگرد از یکدیگر بود. یک سال بعد، یونگ دوره‌ای از آشفتگی شدید هیجانی را تجربه کرد و این وضعیت ۳ سال به طول انجامید. هر چند استاد وی، فروید نیز در همان دوران در حال تجربه وضعیت مشابه وضعیت یونگ بود. یونگ برای دفع وضعیت آشفتگی خویش به شیوه فروید تمسک جست و به تحلیل و برخورد با ذهن ناهشیارش پرداخت. علاقه وافر یونگ به اساطیر موجب شد که چند بار به آفریقا سفر کند و به بررسی فرآیندهای روانی اقوام نانویسا بپردازد. در نهایت وی در سن ۸۶ سالگی با میراث عظیمی که در روان‌شناسی به یادگار گذاشته بود، چشم از جهان بست.


● روان‌شناسی تحلیلی

شاید بسیاری با ذکر عنوان روان‌شناسی تحلیلی «analytical psychology» نام یونگ در ذهنشان تداعی شود. بی‌شک یکی از زمینه‌های تمایز اندیشه‌های یونگ با نظام تفکر فروید به نوع نگاه این دو به ماهیت لیبیدو بر می‌گردد. در حالی که فروید لیبیدو را بر مبنای میل جنسی تعریف می‌کرد، یونگ آن را نیروی حیاتی می‌دانست که تنها بخشی از آن را میل جنسی تشکیل می‌دهد. یونگ با مفهوم عقده ادیپ فروید موافق نبود و معتقد بود برخلاف آنچه فروید درباره عقده ادیب مطرح می‌کند، تمایل کودک به مادر به دلیل قرارگرفتن مادر به عنوان منبع مولد غذاست.

از سوی دیگر، یونگ برخلاف فروید معتقد نبود که سرنوشت انسان صرفاً در ۵ سال اوّل زندگی رقم می‌خورد بلکه بیان می‌کرد شخصیت افراد به وسیله اهداف و اشتیاق و امیدهایشان شکل می‌گیرد. از سوی دیگر، طرح مساله ناخودآگاه جمعی (Collective unconscious) به معنای واکاوی عمیق ذهن ناهشیار است که از سوی یونگ در روان‌شناسی مطرح شد. در واقع برای یونگ روان تنها در گذشته محدود نمی‌شود بلکه مقدمه‌ای برای آینده نیز هست و در خود اهدافی را می‌گنجاند و به تحلیل آنها می‌پردازد.


● ناخودآگاه جمعی

یونگ ناخودآگاه را به ۲ بخش ناخودآگاه شخصی (personal unconscious) و ناخودآگاه جمعی تقسیم کرد. از نظر یونگ، قلمرو ناخودآگاه شخصی شامل خاطره‌ها، تکانه‌ها، آرزوها و دیگر تجارب فردی است که از سوی فرد سرکوب یا فراموش شده است. نکته قابل تأمل این‌که رویدادهای مربوط به ناخودآگاه شخصی در سطحی نه‌چندان عمیق قرار دارند که به آسانی می‌توان آنها را به قلمرو خودآگاهی منتقل کرد. از سوی دیگر، یونگ تجارب موجود در ناخودآگاه شخصی را به صورت عقده‌ها «Complexes» طبقه‌بندی می‌کند.

عقده‌هایی که در قالب اندیشه‌هایی همچون قدرت و حقارت نمایان می‌شوند و رفتار انسان را تحت تأثیر قرار می‌دهند. سطح عمیق‌تر ناخودآگاه که در واقع عمیق‌ترین سطح روان به شمار می‌آید، ناخودآگاه جمعی است. قلمرویی که تمامی تجارب نسل‌های گذشته را در خود جای داده است. اهمیت این قلمرو تا به آنجاست که سیطره و تأثیر آن در شکل‌گیری شخصیت آدمی انکارناپذیر است. تمایز میان ناخودآگاه شخصی و ناخودآگاه جمعی را باید در این نکته جستجو کرد که تجارب موجود در ناخودآگاه جمعی برخلاف تجارب ناخودآگاه شخصی قابل انتقال به قلمرو خودآگاه نیست و در واقع ما به هیچ عنوان از آن تجارب آگاهی نداریم.


● کهن الگوها

کهن الگوها «archetypes» در واقع گرایش‌های ارثی هستند که در ناخودآگاه جمعی انسان وجود دارند و فرد را مستعد انجام رفتاری می‌کنند که اجداد وی انجام می‌دادند. بررسی‌های وسیع یونگ در آثار اساطیری و تمدن‌های گوناگون موجب به کشف نمادهای مشترک در تمدن‌های گوناگون شد. از سوی دیگر، مواجهه با بیماران و بررسی رویاهای آنها موجب شد یونگ رگه‌هایی از کهن الگوها را در رویاهای بیمارانش بیابد. در این میان، ۴ کهن الگو بیش از دیگران توجه یونگ را به خود جلب کرد. این ۴ کهن الگو عبارتند از: نقاب، آنیما و آنیموس، سایه و خود.

نقاب یا همان پرسونا (Persona) در واقع واسطه‌ای میان فرد و افراد دیگر در روابط اجتماعی است. در واقع نقاب در حکم ماسکی است که فرد به صورت خود می‌زند تا فرد با چهره‌ای موجه در جامعه ظاهر شود. چنین نقابی می‌تواند مطابق با شخصیت واقعی فرد باشد یا با شخصیت واقعی فرد تطابق نداشته باشد. در مفاهیم جامعه‌شناسی نقاب‌ معادل نقش‌هایی است که افراد در جامعه به تناسب انتظارات دیگران ایفا می‌کنند.

▪ آنیما «anima» و آنیموس و «animus»: این کهن الگوها اشاره به این مطلب دارند که هر فرد در حیات خویش برخی خصوصیات جنس مخالف را از خود بروز می‌دهد. آنیما اشاره به خصایص زنانگی است که در مردان مشاهده می‌شود و آنیموس بیانگر خصایص مردانگی است که می‌توان در زنان یافت.

▪ سایه «shadow»: این کهن الگو که از آن به خود تاریک‌تر نیز تعبیر می‌شود، بخش پست و حیوانی ما را تشکیل می‌دهد. سایه در برگیرنده همه امیال غیراخلاقی و منع شده‌ای است که ما به ارث برده‌ایم. از نگاه یونگ، سایه خطوط قرمز قلمرو رفتارهای اخلاقی است که معمولاً انسان‌ها از انجام آنها امتناع می‌کنند. هر چند باید به این نکته توجه کرد که سایه کنار جنبه منفی، بعد مثبتی نیز دارد. برانگیختگی، بینش و آفرینندگی از ابعاد مثبت سایه به شمار می‌آید که انسان برای ادامه حیات خویش به آنها نیاز دارد.

▪ خود «self»: در میان کهن الگوهای ذکر شده، «خود» مهم‌ترین کهن الگو به شمار می‌آید. در واقع ثبات شخصیت فرد مدیون وجود «خود» است. خود از یک سو می‌کوشد یکپارچگی شخصیت را حفظ کند و از سوی دیگر، به دنبال خودشکوفایی «self actualization» است. مسلماً خودشکوفایی چیزی جز رشد متوازن همه جنبه‌های شخصیت نمی‌تواند باشد. نکته قابل تامل این است که یونگ خودشکوفایی را مستلزم ورود به دوره میانسالی می‌داند و این دقیقاً برخلاف نظر فروید است که مهم‌ترین مرحله رشد شخصیت را دوره کودکی می‌دانست.


● جایگاه یونگ در روان‌شناسی

بدون شک اندیشه‌های یونگ در روان‌شناسی، ادبیات، تاریخ، مذهب و هنر تأثیرگذار بوده است. با وجود این روان‌شناسی تحلیلی یونگ آن‌گونه که باید و شاید در روان‌شناسی علمی موردتوجه قرار نگرفته است. شاید یکی از دلایل این بی‌توجهی به نوع سبک نگارش یونگ باز می‌گردد. سبک دشوار و پیچیده یونگ موجب شده بود آثار وی تا دهه ۱۹۶۰ به انگلیسی ترجمه نشود. از سوی دیگر، روش‌های سنتی علمی چندان مورد توجه و استفاده یونگ قرار نگرفته و همین امر موجبات اعتراض روان‌شناسان آزمایشگاهی را فراهم آورده است. در واقع مفاهیمی همچون عقده‌ها، ناهشیاری جمعی و کهن الگوها را نمی‌توان از منظر اعتباریابی علمی مورد بررسی قرار داد. هر چند باید به این نکته اشاره کرد که اندیشه‌های وی در میان دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ به دلیل محتوای اسطوره‌ای مورد اقبال عمومی واقع شد.


● روان‌شناسی اجتماعی

هر چند سیطره ماشین گرایی و اثبات گرایی را در قرن نوزدهم نمی‌توان انکار کرد، اما اواخر قرن رویکردی ظهور کرد که مدعی نگاهی نو به ماهیت انسان بود. رویکرد روان‌شناسی اجتماعی که محصول مطالعات بین رشته‌ای انسان‌شناسی، جامعه‌شناسی و روان‌شناسی است، نشان می‌دهد ماهیت انسان از طریق نهادهای اجتماعی شکل می‌گیرد. مسلماً چنین نگاهی چندان خوشایند شاگردان وفادار فروید که در چارچوب زیست‌شناختی و فیزیک می‌اندیشند، نبود. اما در این میان آلفرد آدلر و کارن هورنای به استقبال این رویکرد شتافتند و سخن از تأثیرات روابط بین فردی به میان آوردند.


● اضطراب اساسی کارن هورنای‌






اندیشه‌های کارن هورنای (۱۹۵۲ - ۱۸۸۵) در مقام طرفدار اولیه حقوق زن و پیرو فروید متأثر از دوران پر تلاطم کودکی وی است. هورنای در هامبورگ آلمان متولد شد. در خانواده‌ای که پدرش چندان توجهی به وی نمی‌کرد و مادرش با این‌که زنی روشنفکر بود کارن را طرد می‌کرد. چنین فضایی موجب شد هورنای احساس حقارت و بی ارزشی کند و بعدها مفهوم بنیادین اضطراب اساسی در اندیشه وی نمایان شود. در سال ۱۹۱۳ درجه دکتری پزشکی خود را از دانشگاه برلین گرفت. گویا سرنوشت چنین رقم خورده بود که اضطراب دوران کودکی در بزرگسالی نیز بر زندگی هورنای سایه افکند.

آشفتگی، روابط نامناسب با همسر و درگیر چند ماجرای عشقی شدن موجب شد تحت روانکاوی قرار گیرد. سال‌های ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ دوران تحصیل هورنای در انستیتوی روانکاوی برلین است که موجبات آشنایی وی را با روانکاوی سنتی و آرای فروید فراهم آورد. با گذشت زمان، به مخالفت با برخی از آرای فروید پرداخت و همین مساله موجب شد وی انستیتوی روانکاوی آمریکا را تأسیس کند.

اضطراب اساسی شاه کلید اندیشه هورنای است که به صورت احساس جدایی و درماندگی کودک در دنیایی که بالقوه خصومتگر است، تعریف می‌شود. چنین تعریفی می‌تواند تداعی‌کننده فضای دوران کودکی خود هورنای باشد. در نگاه هورنای اضطراب اساسی معلول عوامل محیطی و اجتماعی است که موجب می‌شود روابط والدین و کودک مختل ‌شود.

از نگاه هورنای مهم‌ترین مسأله برای کودک مبتلا به اضطراب اساسی در دنیای تهدیدکننده، جستجوی امنیت است و چنین جستجویی محرک اصلی رفتار انسان در تمام دوران عمر خویش به حساب می‌آید. کودک برای رهایی از این اضطراب تولید شده توسط اجتماع یا محیط به تعدادی از راهبرد‌های رفتاری برای رفع یا کاهش احساس ناامنی روی می‌آورد. رفع این اضطراب و تعارض‌های روانی کودک مستلزم ایجاد فضای تفاهم و صمیمیت در خانواده است.

بر خلاف نگاه بدبینانه فروید درباره تعارض‌های روانی، هورنای دیدگاهی خوشبینانه درخصوص این مساله دارد. هورنای کارهایش را نه در جهت مخالفت با آرای فروید بلکه به عنوان بسط دهنده نظام فرویدی تلقی می‌کرد. با وجود گذشت ۶۰ سال از بیان آراء و اندیشه‌های هورنای، پیوند نزدیکی میان آرای وی و دیدگاه‌های معاصر می‌توان احساس کرد. مطالعه درباره روان‌شناسی زن، تفکیک هویت زن سنتی و هویت زنی که از طریق کار به دنبال تحقق خویش است، از جمله اندیشه‌های بدیع وی به حساب می‌آید.

psycho آنلاین نیست.   پاسخ با نقل قول
پاسخ

برچسب ها
فروید, روان شناسی, روانکاوی فروید, روانشناسی, روانشناسی فروید, شخصیت


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code هست فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
کد HTML غیر فعال است

انتخاب سریع یک انجمن

War Dreams    Super Perfect Body    Scary Nature    Lovers School    Winner Trick    Hi Psychology    Lose Addiction    Survival Acts    The East Travel    Near Future Tech    How Cook Food    Wonderful Search    Discommend

Book Forever    Electronic 1    Science Doors    The Perfect Offers    Trip Roads    Travel Trip Time    Best Games Of    Shop Instrument    Allowedly


All times are GMT. The time now is 12:55 PM.


کپی رایت © 1388 . کلیه حقوق برای وبگاه حرف روز محفوظ است