روانشناسی، روانکاوی، روانسنجی، روانپزشکی، مشاوره، مقالات و تست ها  
بازگشت   روانشناسی، روانکاوی، روانسنجی، روانپزشکی، مشاوره، مقالات و تست ها > مقالات > اهميت توجه به دوران نوجواني > دوستی

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
قدیمی 17-01-2011, 08:07 AM   #1
roya
(کاربر طلایی)
 
roya آواتار ها
 
تاریخ عضویت: Jan 2011
نوشته ها: 972
Toyou دوستي چيست؟




دوستي چيست؟ ( قسمت اول )


اگر اندكي دقت كنيد ، متوجه خواهيد شد كه شما آگاهانه و يا ناخود آگاه به دنبال دوست هستيد. اما آيا تا كنون فكر كرده ايد كه دوستي چيست و دوستي حقيقي كدام است؟ از آنجا كه انسان موجودي اجتماعي است ، صرف نظر از اينكه در چه جامعه اي زندگي مي كند طبعاً به دنبال يافتن ياران و دوستان و همراهاني براي خود است . البته چون اين گزينش در ميان اقوام و ملل مختلف ، شكل هاي متنوعي پيدا مي كند و با انگيزه هاي گوناگون يا بر اساس احساسات متفاوت عقلاني ، عاطفي و غير از آن به وجود مي آيد ، تعاريف مختلفي نيز از اين واژه ارائه شده است. گروهي دوستي را صرفاً به معناي " معاشرت" دانسته اند. گروهي ديگربراين باورند كه دوستي عبارت است از يك نوع ارتباط خاص كه در مقاطع مختلف و يا در زماني خاص ، ميان افراد پيدا مي شود. برخي ديگر نيز معتقدند كه دوستي يك نوع قرار داد اخلاقي است كه با انگيزه هاي خاص دنيوي و اخروي بين افراد به وجود مي آيد.




دوستي يعني چه ؟

در تفسير الميزان درتوضيح كلمه " أَخِلاّء" دوستي چنين تعريف شده است: " كلمه أخلاّء جمع خليل به معناي دوست است. و اگر دوست را خليل گفته اند بدان جهت است كه آدمي ، خُلّت يعني حاجت خود را به او مي گويد. و ظاهراً مراد از اخلاّء ، مطلق كساني است كه به يكديگر محبت مي كنند. چه متقين و اهل آخرت كه دوستي شان با يكديگر به خاطر خداست ( نه به خاطر منافع مادي) و چه اهل دنيا كه دوستي هايشان به منظور منافع مادي است . "

در كتاب " المحجّة البيضاء " ، دوستي چنين تعريف شده است: " دوستي يعني همنشيني ، معاشرت و گفتگوي انسان با افرادي كه به آنها علاقه و محبت دارد ، زيرا با غير دوست معمولاً كسي قصد معاشرت ندارد. اين دوستي و ارادت و محبت ، يا لِذاته است (يعني به خودي خود مطلوب است ) و يا مجازي و واسطه اي است كه انسان به وسيله آن به دوست حقيقي برسد."

بنابراين دوستي ها ممكن است براساس منافع مادي و خواهش هاي نفساني و اغراض و احساسات باشد و يا بر اساس يك انگيزه صحيح . با استفاده از آنچه گذشت ، دوستي صحيح بر اساس معيارهاي ديني را اين چنين تعريف مي شود :

محبت ، علاقه ، ارتباط روحي ، حسن معاشرت و گفتگو ميان دو فرد و يا بين افراد جامعه با ملاك صحيح و انگيزه هاي الهي ، به طوري كه دوستان بر اساس آن بتوانند نيازهاي فردي و اجتماعي و احتياجات دنيوي و اخروي خود را تأمين كنند.


دوستي حقيقي

اين نوع از دوستي مخصوص اولياء و مؤمنان واقعي است كه تمام ارادت و انس و محبت خود را نسبت به خداوند تبارك و تعالي و اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام صرف نموده اند. آري اينان نخبگان عالم و كساني هستند كه از غير دوست رسته ، و به دوست پيوسته اند و آنچنان لذت اين دوستي را چشيده اند كه حاضر نيستند دنيا و آنچه در آن است را با لحظه اي انس و محبت و مناجات با خداي تعالي و ارادت به ساحت معصومين عليهم السلام عوض كنند. زيرا آنها خود مصداق واقعي اين آيه هستند :

" والّذينَ آمَنوُا أَشَدُّ حُبًّا لِلّه" ( سوره بقره آيه 165 )

آنان كه ايمان دارند بيشترين محبت و عشقشان به خداست .


دوستي مجازي

بر پايه آنچه تا بدين جا در تعريف دوستي گفته شد روشن مي شود كه هر علاقه و محبتي كه انسان به غير از خداوند تبارك و تعالي و ائمه معصومين عليهم السلام دارد ، دوستي مجازي است. حال اگر اين دوستي برخاسته از خواهش هاي نفساني و شر و فساد باشد ، رهزن آدمي است و انسان را به منجلاب فساد مي كشد و اصولاً چنين دوستي هايي ناپايدار خواهد بود.

اما اگر اين دوستي ، داراي معيار صحيح بوده و از انگيزه الهي و فطرت انساني نشأت گرفته باشد ، ضمن آنكه پايدار مي ماند ، سرانجام انسان را به سعادت رهنمون خواهد شد.

بي شك يك مسلمان كه با نگاه ديني ، روش زندگي خود را ترسيم مي كند و تمام مراحل و ابعاد آن را حركت به سوي كمال مي داند ؛ در انتخاب دوست- كه سهم عظيمي در سعادت و شقاوت دارد و نقش مهمي در زندگي بايفا مي كند- دقت كامل را به عمل مي آورد و دوستاني را جهت معاشرت و زندگي برمي گزيند كه در اين مسير يار و مددكار او باشند. در اين صورت است كه اين نوع دوستي و محبت مجازي ، به بستر و واسطه اي براي رسيدن به آن حقيقت مطلق تبديل مي شود.

آنچه در اين مجمل ، با استفاده از رهنمودهاي انسان ساز پيشوايان معصوم عليهم السلام بيشتر به آن خواهيم پرداخت ، اين نوع از دوستي است.


بهترين دوستان

نخستين نكته اي كه در اينجا بايد بر آن تأكيد شود اين است كه دوستي و محبت داراي مراتب و درجاتي است. نبايد تصور كرد كه دوستي بين افراد ، يكسان است. حقيقت اين است كه دوستان مراتب مختلفي دارند ؛ بعضي به عنوان دوست كامل شناخته مي شوند ؛ زيرا از همه ي ويژگي ها و شرايط يك دوست كامل برخوردارند و بعضي شرايط كمتري را در خود جمع كرده اند. با مطالعه احاديث و روايات هم به اين مطلب پي مي بريم كه دوستان به چند نوع تقسيم شده اند.

امام صادق عليه السلام فرموده است:

دوستي و رفاقت حدودي دارد. كسي كه واجد تمام آن حدود نيست، دوست كامل نيست و آن كس كه داراي هيچ يك از آن حدود نباشد اساساً دوست نيست.

اول آن كه: ظاهر و باطن رفيقت نسبت به تو يكسان باشد.

دوم آن كه: زيبايي و آبروي تو را جمال خود ببيند و نازيبايي تو را نازيبايي خود بداند.

سوم آن كه: دست يافتن به مال و يا رسيدن به مقام ، روش دوستانه او را نسبت به تو تغيير ندهد.

چهارم آن كه: در زمينه رفاقت ، از آنچه و هر چه در اختيار دارد نسبت به تو مضايقه نكند.

پنجم: تو را در مواقع مشكلات و مصائب ترك نگويد.

با اطمينان مي توان گفت كه اينها دوستان برتر هستند و اگر دوستي با اين خصوصيات پيدا كرديد ، بدانيد كيميايي يافته ايد كه نبايد آن را به آساني از دست دهيد. زيرا ارتكاب چنين خطايي از خرد به دور است و همان گونه كه امام صادق عليه السلام مي فرمايد: دوستي برادران مؤمن ، جزئي از دين مي باشد و شخص عاقل مراقب دين خود است.

آن حضرت در حديث ديگري فرمود:

رفقاي صميمي سه دسته اند:

1- كسي كه مانند غذا از لوازم ضروري زندگي به حساب مي آيد و آدمي در همه حالات به وي نيازمند است ؛ و او رفيق عاقل است.

2- كسي كه وجود او براي انسان به منزله يك بيماري رنج آور است ؛ و آن رفيق احمق است.

3- كسي كه وجودش نافع و به منزله داروي شفابخش و ضد بيماري است ؛ كه او رفيق روشنفكر بسيار عاقل است.

تفاوت بين دوستان و مراتب دوستي احتياج به دليل و برهان ندارد. لابد شما در زندگي دوستاني داريد كه دوستي با آنان عذاب آوراست و به اين ترتيب هميشه سعي مي كنيد خود را از آنان دور نگه داريد. در مقابل بعضي هستند كه انسان حاضر است با صرف ساعت ها وقت و طي مسافت هاي طولاني و يا با تحمل رنج و مشقت ، او را پيدا كند و ساعتي با او همنيشن باشد. اين مطلب همان چيزي است كه ما از آن به عنوان مراتب دوستي ياد كرديم.


معيار دوستي

همان طور كه در تعريف دوستي اشاره شد، دوستي بايد بر اساس معيار و ملاك صحيح استوار باشد. زيرا معمولاً ملاك افراد جهت گزينش دوستان، متفاوت است. چه بسا افرادي كه با مقاصد نفساني براي رسيدن به خواسته هاي دنيوي و يا بر اساس مقاصد شرورانه و مفسدت آميز يا انگيزه هاي عاطفي غيرمعقول – تعصب ها- و خلاصه دوستي هاي بي بنياد و تصادفي اقدام به انتخاب دوست كنند. اما مسلماني كه با چراغ راهنماي عقل و با تدبير و انديشه، كليه نيازهاي مادي و معنوي و از آن جمله دوست يابي خود را تأمين مي كند قطعاً دوستان خود را با ملاك صحيح و انگيزه الهي و براي خدا برمي گزيند. او مي داند كه تنها دوستي هاي پايدار، دوستي اهل ايمان است كه در دنيا و آخرت باقي خواهد ماند، چنان كه قرآن كريم مي فرمايد:

" الأَ خِلاّءُ يوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌ إلاَّ المُتَّقين" ( سوره زخرف – آيه 67 )

در قيامت همه دوستان به استثناي متقين، دشمن يكديگرند.

اصولاً لازمه دوستي متقابل اين است كه يك طرف، طرف ديگر را به كارها و وظايفش كمك كند. اگر اين كمك در غير رضاي خدا باشد، در حقيقت به بدبختي و شقاوت و عذاب دائمي آن طرف كمك كرده است. از همين رو قرآن نيز در حكايت گفتار ستمگران در قيامت فرموده كه:

" يا وَيلـَتي لَيتَـني لَمْ أَتَّخِذْ فـُلاناً خَليلاً ." ( سوره فرقان – آيه 28 )

اي كاش فلاني را دوست خود نگرفته بودم.

بر خلاف دوستي هاي متقين كه دوستي مايه پيشرفت آنان در راه خداست و در روز قيامت هم به سود ايشان خواهد بود.

در حديثي از امام صادق عليه السلام اين گونه مي خوانيم:

" مَنْ أَحَبَّ للهِ وَ أَبْغَضَ للهِ وَ أَعْطي للهِ عَزَّوَجَلَّ فَهُوَ مِمَّنْ كَمُلَ إيمانُه." ( بحارالانوار ، ج 69 ، ص 238 )

كسي كه براي خدا دوست بدارد و براي خدا دشمن بدارد وبراي خدا ببخشد، از كساني است كه ايمانش كامل شده.

آن حضرت در حديث ديگري مي فرمايد: از محكم ترين دستگيره هاي ايمان اين است كه براي خدا دوست بداري و براي خدا ببخشي و براي خدا منع كني.

roya آنلاین نیست.   پاسخ با نقل قول
قدیمی 17-01-2011, 08:12 AM   #2
roya
(کاربر طلایی)
 
roya آواتار ها
 
تاریخ عضویت: Jan 2011
نوشته ها: 972
Thankyou دوستي چيست ؟



دوستي چيست ؟ ( قسمت دوم )





" براي خدا بودن" به چه معنا است؟

ممكن است اين سؤال را مطرح كنيد كه در دوستي، " براي خدا بودن" به چه معني است؟

قبل از پاسخ دادن به اين سؤال ، ابتدا بايد دانست كه اين سؤال براي چه كسي مطرح است؟ آيا سوال كننده فردي است معتقد به دين؟ آيا فاني بودن اين جهان و انتقال به جهان آخرت را باور دارد يا نه بي اعتقاد به اين امور است؟ اگر اعتقادي به دين و جهان آخرت ندارد از بحث فعلي ما خارج است ؛ اما اگر معتقد به دين بوده و دستورات ديني را باور كرده باشد، حتماً مي داند كه هر گونه فعل و انفعالي در اين جهان نتيجه اخروي دارد.

در اين صورت چنين انساني در همه مسائل زندگي و از جمله دوستي و خصوصاً در دوران جواني كه زمان شكل گيري شخصيت اوست با توجه به تأثير حتمي آن در زندگي دنيايي و به تبع آن در جهان آخرت، پيمان رفاقت و دوستي با ديگران بسته ، و پايه معاشرت خود را با ديگران به گونه اي بنياد خواهد گذاشت كه سعادت دنيا و آخرت را به دنبال داشته باشد. ما اين نوع دوستي را دوستي براي خدا و مبتني بر ملاك هاي الهي و انساني مي دانيم.

ممكن است كسي به غلط تصور كند كه چنين دوستي هايي قهراً به معناي بي توجهي به ماديات و لذت هاي دنيايي است. اما اين، تصور نادرستي است. در واقع باعنايت به همان انگيزه الهي كه در اين نوع رفاقت وجود دارد، دوستان بايد در جهت لذت هاي مشروع و رفاه اجتماعي دوستان خود كمك كنند و اين خود يكي از وظايف و حقوق دوستي است كه در فصل حقوق دوستان به آن مي پردازيم . اما عجالتاً در اينجا تأكيد مي كنيم كه دوستي هاي صحيح هم در راستاي منافع مشروع دنيوي است و هم براي رسيدن به آخرتي بهتر و آبادتر، و اصولاً پايداري آن هم بدين جهت است.

در مقابل اين نوع " دوستي" كه برخوردار از معيار صحيح است، دوستي هاي خطرناك قرار دارند؛ دوستي هايي كه بر اساس هواهاي نفساني و آرزوهاي زودگذر مادي وبعضاً با هدف استثمار و سوءاستفاده از ديگران شكل مي گيرند. در اين گونه دوستي ها افراد در تلاش اند با انواع فريب كاري ديگران را به دام انداخته و به منافع مادي خود برسند. يعني اين دوستي ها پل ارتباطي جهت رسيدن به اهداف آنها است و البته تا زماني كه اين پل ارتباطي لازم باشد، ممكن است شما رابراي چند روزي به بعضي خواهش هاي نفساني برسانند ؛ اما مطمئن باشيد كه اين حالت موقتي است و دير يا زود به محض اين كه احساس كنند به شما نياز ندارند، شما را به آساني رها مي كنند.


نقش دوست در زندگي

بدون شك عوامل مختلفي در ساختن شخصيت انسان مؤثر هستند كه از مهم ترين آنها مسئله همنشيني و دوستي و معاشرت است. اين عامل از چنان اهميتي برخوردار است كه اسلام فرموده:

المَرْءُ عَلي دينِ خَليلِهِ فَلْينْظُرْ أَحدُكُم مَنْ يُخالِل ( بحارالانوار ، ج 74 ، ص 192 )

آدمي بر دين و روش همنشين خود است پس بايد ببيند كه باچه كسي دوست مي شود.

روشن است كه انسان خواه ناخواه از ديگران تأثير مي پذيرد و بخش مهمي از افكار و صفات اخلاقي خود را از طريق دوستانش كسب مي كند. اين مطلب هم از نظر عقل و هم از طريق تجربه به اثبات رسيده است. ما به وسيله مشاهدات حسي خود و نيز با بازنگري به تاريخ، در مي يابيم كه چه بسيار افرادي كه از راه دوست به سعادت ابدي و يا شقاوت ابدي رسيده اند. نقش دوست در زندگي به قدري زياد و برجسته است كه حضرت علي عليه السلام مي فرمايد:

هر گاه وضع كسي براي شما نامعلوم بود و دين او را نشناختيد، به دوستانش نظر كنيد . پس اگر آنها اهل دين و آيين خدا باشند ، او نيز پيرو آيين خداست و اگر بر آيين خدا نباشند او نيز بهره اي از آيين حق ندارد.

تو اول بگو با كيان زيستي پس آنگاه بگويم كه تو كيستي

ابن مسكويه دانشمند مشهور اسلامي و استاد بوعلي سينا گويد:

" تمام سعادت انسان نزد ديگران و دوستان يافت مي شود. سعادتمند كسي است كه دوستان واقعي براي خود به دست آورد و در دوستي با آنان از هيچ فداكاري و از خودگذشتگي دريغ ننمايد تا هم او از آنان فضائل اخلاقي كسب كند و هم آنان از وي بهره اخلاقي برگيرند".

يك روان شناس معروف مي گويد: اين جمله را در ذهن خود، به خود تلقين كنيد: " نيك بختي من، شادي من، عوايد من ، بستگي به هيچ چيز ندارد مگر به مهارتي كه در شيوه معاشرت با مردمان به كار مي برم."

آري انسان در سايه دوستان وفادار و صميمي است كه مي تواند پلكان ترقي و تعالي را يكي پس از ديگري طي نمايد و اين دوست است كه گاه بشر را تا اوج افتخار و عظمت رهنمون مي شود و منشأ خيرات وبركات اجتماعي مي گردد. همچنين در سايه همزيستي و همدلي است كه استعدادها شكوفا شده و بشر مي تواند اختراعات و اكتشافات وآثار ماندگار از خود بر جاي بگذارد كه جامعه از آنها سود ببرد.

از سوي ديگر دوستان ناشايست و شرور هستند كه بشر را به منجلاب فساد انداخته و او را تا سر حد فنا و نيستي پيش مي برند. سقراط گويد: " هر يك از مردم آرزويي دارد، يكي مال مي خواهد، يكي جمال و ديگري افتخار؛ ولي به عقيده من يك دوست خوب از همه مهم تر است. "

رسول گرامي اسلام، نقش دوست و اهميت دوستي را چنين يادآور شده است:

مؤمن چنان است كه با ديگران انس و الفت گرفته و ديگران با او انس دارند و كسي كه نه الفت پذير است و نه الفت مي گيرد در او خيري نيست.

اگر تاريخ را ورق بزنيد، خواهيد ديد كه نه تنها بيشتر اختراعات و اكتشافات، حاصل همكاري و همياري بشر با ديگران بوده ، بلكه اكثر موفقيت هاي اجتماعي و پژوهش ها و تحقيقات علمي نيز در سايه همفكري و همياري و روابط دوستانه صحيح انجام گرفته است؛ دوستاني كه با تلاش جمعي و با كمك فكر و انديشه ديگران توانسته اند دستاوردهاي بزرگ علمي را براي تاريخ به ارمغان آورند.

نقل يك نمونه از حوادث تاريخ معاصر در اينجا خالي از لطف نيست :

جرجي زيدان( متوفاي 1332 ق) تاريخدان و ادب شناس بزرگ مصري كه بسياري از آثارش از جمله رمان هاي تاريخي او، به زبان فارسي ترجمه شده، كتاب مفصلي درموضوع تاريخ ادبيات عرب نوشته و در بخشي از آن مدعي گرديده است كه شيعيان، آثار مكتوب قابل توجهي در تاريخ عرضه نكرده اند و نقش مؤثري در پيشرفت علوم اسلامي نداشته اند.

در برابراين سخن نسنجيده و وهن آميز، سه دوست جوان كه از دانش آموختگان حوزه علميه نجف و تربيت يافته فرهنگ شيعه بودند و عميقاً جريان فرهنگي شيعه را مي شناختند و اين ادعا را خلاف واقع مي دانستند ، با يكديگر هم پيمان شدند و تصميم گرفتند تا هر كدام به گونه اي به آن پاسخ دهند و زيدان را متوجه خطاي بزرگ تاريخي اش بنمايند.

يكي از آن سه تن، علامه شيخ محمد حسن كاشف الغطاء ( 1374 ق) بود كه به نقد روش تحقيق اين كتاب پرداخت و خطاهاي متعدد آن را برشمرد و محصول كار خود را به صورت كتابي به نام " نقدها و پاسخ ها" منتشر ساخت و در طي آن پاسخ هاي خود را در كمال استحكام و وضوح مطرح نمود. اين كتاب خيلي زود در محافل علمي جاي خود را باز كرد و نشان داد كه چگونه كاري عالمانه مي تواند ادعاهاي نادرست و گزاف را بي اثر كند. دوست ديگر او علامه سيد حسن صدر( 1364 ه. ق ) نقش شيعيان را در پايه گذاري علوم اسلامي نشان داد وثابت كرد كه بسياري از اين علوم بدون حضور شيعيان هيچ گاه شكل امروزين خود را نمي يافتند و به اين ترتيب تأثير شيعه در پيدايش آنها انكار ناپذير است. اين تحقيق به نام " شيعه وبنيانگذاري علوم اسلامي" منتشر شد و محققان را متوجه جنبه هاي ناگفته تاريخ علوم اسلامي نمود.

اما سومين دوست كه علامه شيخ آقا بزرگ تهراني ( م 1389 ق) بود ، با كوششي بي مانند كتابخانه هاي سراسر كشورهاي اسلامي را كاويد و از ميان كتاب هاي آنها نزديك به شصت هزار كتاب شيعي را شناسايي كرد و بدين ترتيب توانست كتابشناسي بزرگ شيعه را از آغاز تاريخ اسلام تا عصرخويش تدوين كند.

اين كتابشناسي كه نگاهي به هزار و سيصد سال فعاليت علمي شيعه دارد در حدود سي جلد و با عنوان " الذريعة الي تصانيف الشيعة" ( راهنمايي آثار مكتوب شيعه) است ، پاسخ محكمي بود به ادعاي نابجاي جرجي زيدان. اين كتاب بعدها خود منشأ تحقيقات تازه اي در باب مكتوبات شيعه شد . به راستي اين سه اثر گرانبها و ارزشمند و ماندگار كه در دفاع از حريم تشيع بر جاي مانده وساليان متمادي است كه مرجع اهل تحقيق و تدوين مي باشد چگونه سامان يافته است؟ شك نيست كه اين خدمت بزرگ به جامعه تشيع دراثر دوستي صميمانه و همفكري و هم پيماني اين دوستان بوده است و اين تنها يك نمونه از نقش مثبت و ارزشمند دوستي در جامعه است.

roya آنلاین نیست.   پاسخ با نقل قول
پاسخ

برچسب ها
نوجوانان, اهمیت دوره نوجوانی, جوانی, جوانان, دوست یابی جوانان, روان شناسی, روانشناسی, روانشناسی نوجوانان


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code هست فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
کد HTML غیر فعال است

انتخاب سریع یک انجمن

War Dreams    Super Perfect Body    Scary Nature    Lovers School    Winner Trick    Hi Psychology    Lose Addiction    Survival Acts    The East Travel    Near Future Tech    How Cook Food    Wonderful Search    Discommend

Book Forever    Electronic 1    Science Doors    The Perfect Offers    Trip Roads    Travel Trip Time    Best Games Of    Shop Instrument    Allowedly


All times are GMT. The time now is 12:55 PM.


کپی رایت © 1388 . کلیه حقوق برای وبگاه حرف روز محفوظ است