روانشناسی، روانکاوی، روانسنجی، روانپزشکی، مشاوره، مقالات و تست ها  
بازگشت   روانشناسی، روانکاوی، روانسنجی، روانپزشکی، مشاوره، مقالات و تست ها > علوم مرتبط > روان پزشكي

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
قدیمی 02-03-2011, 09:56 AM   #1
psycho
(کاربر باتجربه)
 
psycho آواتار ها
 
تاریخ عضویت: Jan 2011
نوشته ها: 87
79 ماهيت ذهن - دكتر محمدرضا سرگلزايي



درباره ماهيت ذهن



حدود يك قرن قبل،‌ بحث و چالش وسيعي درباره ماهيت روان(ذهن) در بين پژوهشگران و فيلسوفان آمريكايي در جريان بود. «ويلهلم وونت» و همكاران اش براين باور بودند كه«ذهن» نيز همچون«بدن» داراي ابعاد و مختصاتي است.«ونت» نخستين«آزمايشگاه روانشناسي» را پايه گذاري كرد. او به دنبال ثبت واكنش هاي انسان ها بود تا از آن طريق«ساختار ذهن» را بشناسد.

«وونت» و پيروان او«ساختار گرايان» (Structuralists) ناميده شدند. اما«ويليام جيمز»، فيلسوف- روانپزشك آمريكايي نظر ديگري داشت. او براي ذهن«ساختار» (Structure) قائل نبود بلكه ذهن را يك عملكرد(Function) مي دانست. بنابراين«جيمز» و پيروانش«عملكرد گرا» (Functionalist) ناميده مي شوند.


براي فهم نظر«ويليام جيمز» مثالي مي زنم:

وقتي راجع به«فوتبال» صحبت مي كنيم ممكن است بلافاصله بازيكنان فوتبال به ذهن تداعي شوند اما مفهوم واقعي فوتبال، بازيكنان، مربيان، تماشاچيان و زمين هاي بازي نيست بلكه«فوتبال» قرارداد بازي است. ذهن هم مانند فوتبال يك سري قواعد است. اما نه همچون فوتبال قواعدي ثابت، بلكه ذهن همزمان مي تواند فوتبال، شطرنج،‌ كلاغ پر، قايم باشك و دهها بازي ديگر باشد. ذهن همان«اتخاذ قواعد بازي» است!


چه كسي اين قواعد بازي را خلق مي كند؟ خودِ ذهن!

«ذهن» يك دستگاه بازي ساز است. «اريك برن» روانشناس آمريكايي و پايه گذار«تحليل تعاملي» (TA) اين خاصيت ذهن را«گرسنگي ساختار» مي نامد.(Structure Hunger)

«ذهن» مثل نخ تسبيح يا رشته گردنبند مي ماند. مهره ها را در توالي ها و چيدمان هاي مختلف در كنار هم قرار مي دهد و در مجموع يك«تركيب» مي سازد. «فابيو ماركزي» متخصص ايتاليايي«سيستم ها» اين «قابليت» را«آنتي آنتروپي» مي نامد.

مي دانيد كه طبق قانون آنتروپي(بي نظمي) مواد تمايل دارند به سمت بي نظمي بيشتر و سطح انرژي پايين تر حركت كنند و انرژي آزاد كنند. براين مبنا مي توان گفت جهان به سمت ساده تر شدن پيش مي رود.

اما«فابيو ماركزي» عقيده دارد اگر قانون آنتروپي همه جا صادق بود اصولا«حيات» شكل نمي گرفت.«حيات» محصول فرآيندي است كه در آن انرژي صرف مي شود تا مواد به سمت تركيب و پيچيده تر شدن پيش بروند و سطح انرژي بالاتري پيدا كنند.

«ذهن» شكل پيچيده تر«حيات» است. هم محصول آنتي آنتروپي است، هم بر مبناي آنتي آنتروپي كار مي كند و هم آنتي آنتروپي توليد مي كند!

يكي از تجلي هاي مشخص ذهن، «انتزاع» (abstraction) است. انتزاع يعني پيدا كردن شباهت بين چيزهاي متفاوت و پيدا كردن تفاوت بين چيزهاي مشابه. با اين تعريف انتزاع نوعي بازي است. بازي«بگرد و پيدا كن».

«اخلاق» از ديگر تجلي هاي ذهن است؛ اخلاق به خودي خود يكي از بهترين تجلي هاي«آنتي آنتروپي» است. اخلاق به دنبال ايجاد نظم، ثبات و امنيت است: انرژي صرف مي شود تا ساختارها از هم نپاشند بلكه محكم تر و پايدارتر شوند، در حالي كه«آنتروپي» در پي ايجاد حركت و تغيير دائمي است.

«انتخاب» تجلي ديگر ذهن و نمونه ديگري از آنتي آنتروپي است. براي هر انتخابي ابتدا بايد«ملاك انتخاب» انتخاب شود. انتخاب«ملاك انتخاب» محصولي از تركيب دو پديده مركب(انتزاع+ اخلاق) است. انتزاع، تصوير ما از جهان را مي سازد و محصول آن،«نگرش» (Attitude) يا«هستي شناسي» (Ontology) ماست و اخلاق تصوير ما از«جهان بهتر» را مي سازد و محصول آن«سيستم ارزشي» (Value System) ماست. خود اين پديده هاي مركب باهم تركيب مي شوند و تركيب پيچيده اي به نام«انتخاب» را خلق مي كنند.

هرچه جهان را مادي تر مشاهده كنيم پديده«آنتروپي» را در آن بيشتر مي بينيم و هرچه جهان را ذهني تر مشاهده مي كنيم پديده«آنتي آنتروپي» را در آن بيشتر مي يابيم.

«مرگ» و «ميرايي» نمونه هايي از حضور آنتروپي در زندگي ما هستند در حالي كه«جاودانگي» نمونه وجود آنتي آنتروپي در زندگي ماست، كساني كه توفيق يافته اند با صرف انرژي، تركيبات جديدتر و پيچيده تري ايجاد كنند به«ناميرايي» نزديك تر شده اند.«مرگ» محصول توقف آنتي آنتروپي و به كار افتادن آنتروپي است.

مواد مركب شروع به«تجزيه» مي كنند تا به ساختارهاي ساده تبديل شوند.

«انسان» تبديل به«پروتئين»،‌ «چربي» و «كربوهيدرات» مي شود و آنها نيز به نوبه خود، ‌كربن،‌ هيدروژن، اكسيژن و نيتروژن مي شوند و انرژي آزاد مي كنند.

برعكس، وقتي هنرمندي يك ساختار جديد و پيچيده(ماندگار) ايجاد مي كند، ساختاري غيرقابل حذف و جاودانه مي آفريند كه مستقل از حضور مواد اوليه سازنده اش (فرايندهاي بيوشيميايي مغز شاعر يا موسيقيدان) به بقا و سرايت و انتقال خود ادامه مي دهد.

اين تركيب پيچيده(گشتالت) تغيير جنسيت مي دهد و به قول افلاطون از جنس«جهان مثل» مي گردد: جاودانه و غير وابسته به عناصر اربعه و با قابليت نفوذ بسيار بالا به تعبيري ديگر مي توان گفت«ذهن» با قانون آنتي آنتروپي«ماده» را تبديل به«روح» مي كند و Materialism به Spirituality مبدل مي شود.

شايد بتوان در تعبيري نمادين«ذهن» را همان كيميايي دانست كه مس را به طلا مبدل مي سازد. ملاصدرا در عبارت«النفس جسمانيه الحدوث، روحانيه البقاء» كه «روان» (نفس) را پديده اي با ريشه مادي و با ماندگاري روحاني معرفي مي كند به همين مفهوم نزديك شده است.

نكته«پارادوكسيكال» ماجرا در اين است كه«ذهن» هم سازنده است، هم فرآيند ساخت است و هم محصول ساخت! و اين در هم تنيدگي«ميزان» و«موزون» و«وزن» فهم«ذهن» را براي«ذهن» غيرممكن مي سازد! به قول«يوستين گرودر» فيلسوف نروژي:«اگر ذهن ما آنقدر ساده بود كه ذهن ما قادر به فهم آن بود، ذهن ما هرگز قادر به چنين فهمي نمي بود!»

«ژان پل سارتر»- فيلسوف اگزيستانسياليست فرانسوي- در پاسخ به عبارت معروفي از«عهد عتيق» (و خدا، انسان را آفريد) اين جمله را گفته است:«و انسان، خدا را آفريد!»

من ترجيح مي دهم با اين عبارت به اختلاف نظر«ژان پل سارتر» و«عهد عتيق» پايان دهم:«و ذهن، ذهن را آفريد، مي آفريند و خواهد آفريد!»


پي نوشت:

1- كتاب«فابيو ماركزي» درباره«آنتي آنتروپي» با نام«شناخت روان» با ترجمه«دكتر محمدحسن افضلي نژاد» و توسط«تالار كتاب» در سال 1383 در ايران به چاپ رسيده است.

2- عبارتي كه از«يوستين گرودر» ذكر شد در كتاب«راز فال ورق» او آمده است. علاوه بر اين كتاب، كتابهاي زير هم از اين فيلسوف نروژي به فارسي ترجمه و نشر شده اند:«دنياي سوفي» ،‌ «سلام،‌ خداحافظ» ،‌ «كسي اينجاست؟» ، «زندگي كوتاه است»، «راز ميلاد»، «دختر پرتقالي» و «مرد داستان فروش».

«يوستين گرودر» مدافع نوعي«فلسفه اپيكوري» است.

3- مي توان عبارات فرويدي«ليبدو» (اروس) و«تاناتو» (لوگوس) را معادل هايي براي«آنتي آنتروپي» و«آنتروپي» دانست.

در اين باره«اريك فروم» در فصل آخر كتاب«بحران روانكاوي» به تفصيل سخن گفته است.

4- «اريك برن» موضوع«گرسنگي ساختار» را در كتاب«بعد از سلام چه مي گوييد؟» معرفي كرده است. اين كتاب توسط«مهدي قره چه داغي» به فارسي ترجمه شده است.

5- «ويليام جيمز» علاوه بر اين كه پايه گذار«Functionalism» در روانشناسي است، در فلسفه نيز پايه گذار«Pragmatism» است. درباره نظرات او مي توانيد اطلاعات بيشتري را در كتاب«سير حكمت در اروپا» نوشته مرحوم ذكاء الملك محمدعلي فروغي به دست آوريد.

6- در مورد چگونگي شكل گيري«آنتي آنتروپي» در بستر«آنتروپي» مدل هاي پيشنهادي مختلفي وجود دارد كه يكي از مطرح ترين آنها مدل«John Conway» از دانشگاه كمبريچ است. اين مدل را مي توانيد در كتاب«تولد و مرگ در فيزيك جديد» از دكتر مسعود ناصري(نشر مثلث) بيابيد.

psycho آنلاین نیست.   پاسخ با نقل قول
پاسخ

برچسب ها
روان شناسی, روانشناسی


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code هست فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
کد HTML غیر فعال است

انتخاب سریع یک انجمن

War Dreams    Super Perfect Body    Scary Nature    Lovers School    Winner Trick    Hi Psychology    Lose Addiction    Survival Acts    The East Travel    Near Future Tech    How Cook Food    Wonderful Search    Discommend

Book Forever    Electronic 1    Science Doors    The Perfect Offers    Trip Roads    Travel Trip Time    Best Games Of    Shop Instrument    Allowedly


All times are GMT. The time now is 12:55 PM.


کپی رایت © 1388 . کلیه حقوق برای وبگاه حرف روز محفوظ است