14-05-2011, 07:31 PM | #1 |
(کاربر تازه وارد)
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: tehran
نوشته ها: 3
|
بیزار نامه!
سلام.
به بیزار نامه من خوش آمدید. اگر نمیدونید که بیزارنامه چیه باید بهتون بگم که خودمم هم نمیدونم. فقط این اسم رو روی این نامه گذاشتم چون این نامه تنها حاویه بیزاریه! بیزاری از همه چیز و همه کس. لطفاً کسی منو راهنمایی یا نصیحت نکنه. من به کمک کسی نیاز ندارم. تنها میخوام راجع به بیزاری های خودم بگم. اگه شما هم خواستید چیزی بگید فقط از بیزاری های خودتون بگید . نه چیز دیگه ای. پس با نام چیز یا بهتر بگم کسی که ازش بیزارم این نامه رو شروع میکنم. بیزارنامه من - قسمت اول عشقم از تو بیزارم عشقم، از تو بیزارم . به اندازه همه محبت هایی که به تو کردم و هیچ وقت نفهمیدی، به اندازه تمام گذشت هایی که در حقت کردم ، به اندازه همه تنهایی هایم ، تنهایی های که هزار مرتبه از مردن بدتر بودن و هستند، از تو بیزارم. بیزام ، اینقدر از تو بیزارم که هرگز با گقتن این کلمات حتی قسمت کوچکی از این بیزاری ها هم رفع نخواهد شد. تو هیچوقت این کلمات و حرف ها رو نخواهی خواند و دید اما دوست داشتم تا جایی آنها رو فریاد بزنیم. هرگز نمی بخشمت، هرگز، با اینکه حتی در این 5 سال دوستیمون هیچوقت کمتر از گل بهت نگفتم و نخواهم گفت. فقط منتظرم. با کوچکترین روزنه شادی، با اولین لبخند هر دختر خیابانی برای همیشه فراموشت خواهم کرد. برای همیشه خواهم رفت. ولی نه با لبخند هیچ دختر فهمیده ، پاکدامن یا شایسته ای. چنین دختری هرگز وجود نداشته و نخواهد داشت. من عاشق تمام تن فروش های عالمم. تمام آلوده هایی که هزاران بار پاک تر از شما پاکدامنان هستند. |
16-05-2011, 08:11 AM | #2 |
(کاربر باتجربه)
تاریخ عضویت: Jan 2011
نوشته ها: 87
|
منتظریم...
سلام
ما منتظر قسمت های بعدی بیزار نامه شما هستیم............ |
19-05-2011, 08:21 AM | #3 |
(کاربر معمولی)
|
سلام
بیزارنامه!! کارجالبیه بااین که نمی دونم حقیقتا چه تاثیری داره و چه نقشی !؟ اما مشتاقم تا ادامه شو هم بخونم ... |
25-05-2011, 08:05 PM | #4 |
(کاربر تازه وارد)
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: tehran
نوشته ها: 3
|
بیزارنامه من قسمت دوم دوست قدیمی از تو بیزارم سلام دوست قدیمی. چطوری؟ به تو می اندیشم. به تو. فقط به تو مدت هاست که باهمیم. سالهاست. روزها و لحظه ها را باهم گذراندیم. هر دقیقه و هر لحضه. همیشه حتی برای لحظه ای تنهایم نگذاشتی. هر بار که با فریاد سعی کردم دورت کنم، با ناله، با گریه، حتی با شادی، تو باز هم نرفتی. باز هم توجه ای نکردی، و فقط با من ماندی. اینجا درست کنار من. از هر گوشه ای و از هر روزنه ای که در زندگی ام بود تنها یک چیز دیدم، این فقط تو بودی، تو بودی که در تمام این لحضه ها به هر بهانه ای خودت رو به من رساندی. سلام دوست قدیمی، باز هم آمدی ، باز هم اینجایی، درست مثل هر روز و هر لحضه، من در عجم که چرا؟ چرا اینقدر دوستم داری؟ چرا هر بار، به هر بهانه و روشی سعی در دور کردنت کردم باز هم برگشتی؟؟ هرگز عشقی به این اندازه ندیده بودم، در هیچ کتابی و در هیچ نامه ای، بدون شک تو عاشق ترینی. و من، هنوز هم از تو بیزارم ، بیزارم از آفرینش تو، بیزارم از تو و آنچه که تو دوست میداری. بیزارم از هر عاشق و معشوقی سلام دوست قدیمی من: " تنهایی" |
07-06-2011, 12:01 AM | #5 |
(کاربر فعال)
تاریخ عضویت: Apr 2011
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 38
|
نوشته های قشنگی دارید و واقعا جذابه
میتونم بپرسم چرا این همه بیزاری دارید؟ |
21-10-2011, 08:53 PM | #6 |
(کاربر تازه وارد)
تاریخ عضویت: Oct 2011
محل سکونت: کرج
نوشته ها: 1
|
سلام دوست عزیز:
گفتی نیاز به نصیحت نداری من هم نصیحتت نمی کنم. واقعا نمی تونم درکت کنم. آخه تو زندگی من هم این اتفاق افتاده ولی نمی دونم چرا اینقدر دنیای متفاوتی داریم. به خاطر کی اینقدر تنها و بیزار؟ خوبه آدم بتونه خودشو به خاطر همه خوبیهایی که کره و درک نشده ببخشه و عاشق خودش باشه. به حساب نصیحت یا راه حل نذار فقط یک آرزو بود. |
02-04-2012, 04:13 PM | #7 |
(کاربر تازه وارد)
تاریخ عضویت: Apr 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 3
|
جراتت قابل تحسینه
سلام عزیزم
این که به این صراحت میتونی از بیزاری هات بنویسی جراتی میخواد که هر کسی نداره تو جامعه ای که هممون میخوایم خودمون رو خوب و با گذشت و صبور نشون بدیم واقعا تحسنت میکنم به نظر من این اولین قدم برای گذر از بیزاریه و اون کسی که پیغام میگذاره که من درکت نمیکنم هیچوقت جرات نکرده به بیزاری های خودش نگاهی بندازه البته این نظر منه شاد باشی |
16-06-2012, 12:50 AM | #8 |
(کاربر تازه وارد)
تاریخ عضویت: May 2011
محل سکونت: tehran
نوشته ها: 3
|
بیزارنامه من. قسمت سوم
به تو که فکر میکنم. به تو که فکر میکنم. قلبم آتش میگیرد. روزگارم سیاه است. روزگارم سیاه تر از سیاه میشود. به تو که فکر میکنم. به تو که فکر میکنم. غمگین ترین ترانه های دنیا در گوشم زمزمه میکنند. نه. زمزمه نیست. فریاد میکشند. داد میزنند و کمک می خواهند. و روزگار سیاهم را روزگار سیاهم را سیاه تر از هر تاریکی میکنند. به تو که فکر میکنم. تمام وجودم غم میشود. درد تک تک استخوان های بدنم را می فشارد. آه تمام وجودم را میگیرد. و سرشارم از ناتوانی. سرشارم از مرگ. سرشارم از تنهایی و سکوت سکوتی دردناکتر از مرگ به تو که فکر میکنم تک تک گناهانم در من آشکار می شوند و بارها و بارها و بارها و بارها همان سوال همیشگی در ذهنم آشکار میشود یعنی اشتباهات من لایق چنین دردی بودند؟ و باز هم به تو فکر میکنم به تو فکر میکنم به تو که فکر میکنم. آرزوهایم یکی دوتا نیست دلم چیزهای زیادی میخواد تک تک سلول های بدنم فریاد میزنند از تو بیزارم از تو بیزارم از تو بیزارم از تو بیزارم و من منتظرم روزی برسد که فریاد بزنی و چنان اشک بریزی که همه دنیایت را آب ببرد و چنان برنجی که هرگز آرام نشوی و چنان درد بکشی آنچنان درد بکشی که بفهمی من چه میگفتم به تو که فکر میکنم آرزو میکنم با تمام وجودم آرزو میکنم روزی برسد که برای دردهایت پایانی نباشد و برای غم هایت هیچ حدی و بشنوم صدای زار زدن هایت را و بشنوم صدای زجه زدن هایت را ذره ای امید در وجودت نباشد هر روز و هر لحضه آرزوی مرگ کنی اما نمیری و تنهایی تمام وجودت را بخورد و تو فریاد میکشی داد میزنی فریاد میکشی فریاد میکشی اما هیچ کس نمیشنود هیچ کس نمیبیند هیچ کس نمی فهمد و درد تو هرگز تمام نمیشد هرگز تا بفهمی من چه میگفتم و چه حالی داشتم و با من چه کردی کاش میشد کاش میشد روزی برسد که ببینم ببینم ببینم آن روز را کاش میشد کاش میشد کاش آن روز، امروز بود کاش کاش هنوز دوستم داشتی |
17-06-2012, 08:36 AM | #9 |
(کاربر فعال)
تاریخ عضویت: Apr 2011
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 38
|
سلام آُسمان جانچرا کامنتاتو جواب نمیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟قسمت سومشم خوب نوشتی با خوندنش بغضم گرفت برام دوباره یاد اوری شد که یه روز منم این حالو داشتم........وشاید خیلی بیشتر از اینی که تو نوشتی زجر کشیدمو هر لحظه آرزویه مرگ داشتم
__________________
"چه جاهل بودند اعرابی که در آن روزها دختران شیرخواره را زنده به گور می کردند! چه جاهل ترید شما که این روزها دختران بالغ را زنده به گورِ عقاید خود می کنید!!! |
16-08-2012, 10:41 AM | #10 |
(کاربر تازه وارد)
تاریخ عضویت: Jul 2012
محل سکونت: سنندج
نوشته ها: 2
|
جالبه این همه نفرت!! و جالبتر اونایی هستن که تحسینت میکنن و تو هم بیشتر تشویق میشی. این جور که معلومه دلت خیلی کوچیکه و روحت اسیر. دلتو بزرگ کن و ببخش تا آروم بشی وگرنه تو همین بیزاریت دچار مرگ میشی. شنیدی میگن فلانی دلش دریاست؟ تو دلت قطره هم نیست. خدا بهت کمک کنه.
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان) | |
ابزارهای موضوع | |
نحوه نمایش | |
|
|
War Dreams Super Perfect Body Scary Nature Lovers School Winner Trick Hi Psychology Lose Addiction Survival Acts The East Travel Near Future Tech How Cook Food Wonderful Search Discommend
Book Forever Electronic 1 Science Doors The Perfect Offers Trip Roads Travel Trip Time Best Games Of Shop Instrument Allowedly