15-02-2011, 12:24 PM | #1 |
(کاربر باتجربه)
تاریخ عضویت: Jan 2011
نوشته ها: 87
|
حريم خانه و زندگى
حريم خانه و زندگى منظور، حريم زمينى و جغرافيايى مورد نظر نيست، بلكه حريمحقوقى و آسايش و آزادى افراد، منظور است. زندگى شخصى افراد و اوضاع خصوصى داخل خانه و روابطدرونى، حد و حريمى دارد كه بايد پاس داشته شود، تا روابط دوستى وصفا نيز محفوظ بماند، چرا كه تعدى به اين حريم و مراعات نكردن اينحق، كدورتها و دشمنيهايى را در پى دارد. بگذاريد سخن را اين گونه آغاز كنيم، با طرح يك سؤال: آيا شما دوست داريد كسى سرزده و بىخبر، وارد خانه شمابشود؟ آيا ناراحت نمىشويد اگر ديگران، بدون رضايتشما در كيف وكمد يا اتاق و محل كار شما را باز كنند؟ آيا از ديد زدن ديگران به دستخط و نوشتههاى محرمانه ياخصوصىتان، بدتان نمىآيد؟ آيا اگر كسى از اسرار شما مطلع شود، يا آنكه خودتان رازى را باكسى در ميان بگذاريد، بخصوص اگر راز خانوادگى و مربوط به زندگىخصوصى شما باشد، او هم به ديگران برساند، خوب است؟ آيا خوشتان مىآيد كه بدون رضايتشما، كسى در اموال و وسايلشما تصرف كند؟ ديد زدن به درون خانه ديگران چطور؟ اينها و مسايلى از اين قبيل، نشان مىدهد كه شما براى زندگى وخانه خويش، حريمى قايل هستيد و دوست نداريد كه آنها ناديده گرفتهشود. مراعات يا عدم مراعات اين نكات نيز، از جمله موضوعات«اخلاق معاشرتى» است كه در اسلام براى آن قانون و حكم خاص وجوددارد. اين مساله را كمى بازتر مطرح مىكنيم: خانه، يا محل آرامش و ايمنى به محل مسكونى هر فرد يا خانوادهاى، «مسكن» هم گفته مىشود.يعنى اينكه خانه، محل قرار و استقرار و آرامش و سكون نفس واطمينان خاطر است. از اين رو، انسان بايد در محل سكونتخويش،احساس امنيت و آرامش داشته باشد. براى تامين اين «احساس آرامش»نيز، اقدامهاى گوناگونى لازم است. از طرز معمارى خانه و نداشتناشراف بر آن و مناسب بودن همسايهها گرفته، تا نحوه ارتباط ديگران وهمسايگان و ترددكنندگان به خانه. در اتاق خصوصى، نبايد كسى واهمه ورود ناگهانى ديگران راداشته باشد. در خانه شخصى هم، نبايد ديگران بىاجازه يا بىرضايتياسرزده وارد شوند. اگر خانهاى مصون از ديد زدن ديگران وچشمچرانى نگاههاى آلوده نباشد، «مسكن» نيست، بلكه عامل تشنج واضطراب است. اينكه بايد بر در خانه يا اتاق، «پرده» باشد، براى جلوگيرى از افتادننگاه ناروا به درون خانه است. اينكه قبل از ورود به خانهاى بايد در زد،اجازه گرفت و خبر داد، براى همين نكته است. البته، هم صاحب خانهبايد در تجهيز خانهاش و تامين وسايلى كه به اين «ايمنى» و «آرامش» و«آسايش» كمك مىكند بكوشد، هم رهگذران، همسايگان، طبقات بالا وخانههاى مشرف بايد نگاه خود را كنترل كنند. اگر بر در خانهاى پرده نباشد، بايد كنار راستيا چپ ايستاد و درزد و يا صاحبخانه را صدا كرد، تا چشم به درون خانه نيفتد. بگذاريد از اسوه اخلاق بياموزيم: پيامبر اكرم(ص) كه رفتارش مايه درس و الگو براى همگان است،وقتى به در خانه كسى مىآمد، رو به روى در نمىايستاد; بلكه سمتراستيا چپ قرار مىگرفت و مىفرمود: «السلام عليكم». با اين سلامدادن بلند، اجازه ورود مىگرفت. زيرا آن روزها هنوز معمول نشده بودكه همه در برابر خانهشان پرده بياويزند. يك بار هم «ابوسعيد خدرى» روبهروى خانه حضرت ايستاد و اذنورود طلبيد. حضرت فرمود: روبهروى در، اجازه ورود مگير! وقتى اشخاص به خانه شخصى خود وارد مىشوند، نوعى«پناهگاه» امن و آسوده را برگزيدهاند تا استراحت كنند و آزاد باشند. ايننكته ايجاب مىكند كه حريم و حرمت داخله منزلها حفظ شود وبىاجازه، كسى وارد خانهها نگردد. استيذان در اينجا با يك واژه قرآنى و حديثى كه به همين مساله مربوطمىشود آشنا مىشويم. استيذان يعنى «اذن طلبيدن»، اجازه گرفتن ورخصتخواستن هنگام ورود به خانه يا اتاق كسى ديگر. همچنان كه گذشت، خداوند خانهها را محل آسايش افراد قرارداده و براى آنها احكام ويژهاى مقرر كرده است. چه بسا كسى خسته يابيمار يا بىحال است و آمادگى پذيرش كسى را ندارد. يا در خانهاش كسى است كه با وجود او، نمىخواهد ديگرى راپذيرا باشد. يا اوضاع خانه به نحوى است كه دوست ندارد ديگران، آن حالتو وضع را ببينند. يا از نظر لباس و وضع پوشش در شرايطى است كه آماده آمدنكسى نيست، يا وقت و هنگامى است كه لباسها را در آورده و بهاستراحت نيمروز يا شبانه پرداخته و مايل يا مهياى آن نيست كه كسىمزاحم يا وارد شود يا ... يا ... به هر دليلى، گاهى شرايط به گونه هایى است كه بى اذن وارد شدن،صاحبخانه را ناراحت مىكند. در چنين مواقعى بايد «اجازه» گرفت. ديدهايد كه افراد يك خانه، وقتى از پيش، در جريان آمدن كسىباشند يا خودشان مهمان دعوت كرده باشند، خانه را مرتب و خود رامهياى پذيرش و پذيرايى مىكنند. ولى وقتى كسى بىخبر و سرزدهوارد مىشود، هر كدام به گوشهاى فرار مىكنند، يا با شتاب و عجله، بهجمع و جور كردن وسايل خانه و سامان دادن به وضع ظاهرى منزلمىپردازند. اين يعنى چه؟ يعنى اينكه افراد، هميشه آمادگى پذيرشديگران را - بخصوص بىخبر و ناگهانى - ندارند. در چنين مواردى وظيفه داريم كه «استيذان» يا «استيناس» كنيم وبدون خبر دادن و سرزده وارد نشويم، تا به حريم امنيتشخصى افراددر درون خانه، تعدى نكرده باشيم. نحوه خبر دادن متفاوت و بسته به شرايط و محيطها و اشخاصگوناگون است. با «در زدن»، «اجازه گرفتن»، يا الله گفتن، زنگ زدن، سرفه كردن، پا برزمين كشيدن يا به هر وسيله ممكن بايد صاحب خانه يا ساكن اتاق ومحلى را خبر داد. اگر اجازه ورود داده شد، وارد مىشويم، و گرنه،بدون هيچ ناراحتى برمىگرديم. همچنان كه اگر ما در شرايط نامساعدبوديم و براى ورود كسى به خانه يا محل كار، تمايل نشان نداديم،انتظار داريم كه نرنجد و اين را «توهين» تلقى نكند. از پيشوايان بياموزيم پيامبر اكرم(ص) همواره براى ورود به خانه ديگران، اجازهمىگرفت. اجازه گرفتنش هم به اين صورت بود كه با صداى بلند، بهاهل خانه سلام مىداد و منتظر جواب مثبت مىماند. حتى براى ورود بهخانه دخترش فاطمه زهرا(س) نيز بيرون خانه مىايستاد و با صداىبلند سلام مىكرد. شنيدن جواب از داخل خانه به معناى آمادگى آنانبراى ورود پيامبر بود و آن حضرت داخل مىشد. . به نظر برخى فقها، اين اجازه گرفتن سه بار لازم است. برخى هميك بار را كافى مىدانند. ولى رعايت جنبه اخلاقى اقتضا مىكند سه بار،اعلان قبلى شود. امام صادق(ع) می فرمايد: براى ورود به خانهاى، اذن گرفتن و اعلام، سه بار است: بار اول، تابشنوند. بار دوم براى آنكه خود را جمع و جور كنند. در مرتبه سوم اگرمايل بودند اجازه دهند، والا، اذن نمىدهند و اجازهگيرنده برمىگردد:«الاستيذان ثلاثة: اولهن يسمعون، والثانية يحذرون و الثالثة ان شاؤوا اذنوا و انشاؤوا لم يفعلوا، فيرجع المستاذن». در سيره پيامبر نسبتبه حضرت زهرا(س) نوشتهاند كه گاهى درخانه آنها مىآمد، سلام مىداد، پاسخ نمىشنيد. تا بار سوم، كهمىخواستبرگردد، آنان جواب مىدادند. حضرت مىپرسيد: چراجواب نمىداديد؟ مىگفتند: يا رسولالله، دوست داشتيم كه صداى تورا بشنويم (اين نمونه و شبيه آن در مورد قيس بنسعد بنعباده هم نقلشده است). سرزده وارد خانه شدن، حتى خانه خود نيز ناپسند است. در آدابسفر آمده است كه پيامبر اكرم(ص) نهى كرد كه اگر كسى شبانه ازمسافرت برگشت، سرزده وارد خانه شود، مگر آنكه قبلا اعلام كند وخبر دهد: «نهى رسول الله(ص) ان يطرق الرجل اهله ليلا اذا جاء من الغيبة حتىيؤذنهم.» از زبان قرآن گفتيم كه موضوع «استيذان»، در قرآن هم آمده است و نشاندهندهاهميت اين مساله در روابط اجتماعى و خانوادگى است. جايگاه اينمساله در آيات قرآن، بيشتر مسايل جنسى و نگاههاى ناخواسته است وآيات قبل و بعدش نيز به كنترل چشم و نگاه مرتبط است. چه بساسرزده وارد اتاق يا خانه يا محلى شدن، سبب مىشود كه نگاه به چهرهيا اندام يا صحنهاى بيفتد كه ابليس وسوسهگر، انسان را به دام و كام فتنهبكشد. از اينرو اجازه ورود گرفتن، يك پيشگيرى احتياطآميز از هرنوع نگاه ناروا يا ديدن صحنههاى ناپسند يا غير حلال است. از زبان قرآن بشنويم كه می فرمايد: «اى ايمان آوردهها! به خانههايى جز خانه خويش وارد نشويد; مگر آنكه قبلاخبر دهيد و اذن بگيريد و بر اهل خانه سلام كنيد. اين برايتان بهتر است; باشد كه پندبگيريد. اگر در خانه، كسى را نيافتيد، وارد خانه نشويد تا آنكه به شما اجازه دهند واگر به شما گفتند: «برگرديد»، شما هم برگرديد. اين برايتان پاكيزهتر (ورشددهندهتر) است.» اگر اجازه داده نشد، بدون ناراحتى بايد برگشت. دليلى بر ناراحتشدن نيست. خانه، خانه ديگرى است و آماده و متمايل نبوده كه واردشويم. اين «ادب قرآنى» است كه خدا به ما يادآورى مىكند كه نحوهورود به خانه ديگران، هم با اجازه باشد، هم همراه با سلام، هم بدونايجاد وحشت و اضطراب، به نحوى كه آنان احساس «انس» كنند;استيناس! به تعبير مرحوم علامه طباطبايى: اين اجازه گرفتن براى ورود بهخانه، كمك مىكند كه ساكن خانه خود را بپوشاند و از خودش ايمن وخاطرجمع باشد و اين روش پسنديده، كمك مىكند تا اخوت وبرادرى و الفت و تعاون عمومى در مسير آشكار كردن خوبيها وپوشاندن ناخوشاينديها استمرار يابد. ابوايوب انصارى از پيامبر خدا مىپرسد كه يا رسولالله، ايناستيناس كه در آيه قرآن مطرح است، چيست؟ حضرت پاسخ مىدهد:گفتن سبحانالله، الحمدلله، الله اكبر، سرفه كردن براى اهل خانه. روايت است كه مردى به رسول خدا عرض كرد: آيا من براى واردشدن نزد مادرم نيز اجازه بخواهم؟ پيامبر فرمود: آرى. آن مرد پرسيد: مادرم خدمتكارى جز منندارد، آيا لازم است هر بار كه بر او وارد مىشوم، اذن و اجازه بگيرم؟حضرت فرمود: آيا دوست دارى كه مادرت را عريان ببينى؟ مرد گفت:نه. فرمود: پس اجازه بگير و وارد شو! آموزش قرآن در باره استيناس و اذن گرفتن، هم در باره خانههاىخودمان است، هم خانه ديگران و در هر دو مورد، احترام گزاردن بهحرمتساكنان خانه و محترم شماردن حقوق شخصى آنان است. اذن و اجازه نهاد «خانواده»، از مقدسترين نهادهاست. سلامت و استوارى آننيز، مورد توجه اسلام است. نوع برخوردها نسبتبه تحكيم رشتههاىاين نهاد، يا گسستن پيوندها و آفتخيز كردن آن مؤثر است. خانواده و خانه، حد و حريمى دارد كه بايد رعايتشود و موردتعدى و «مرزشكنى» قرار نگيرد. تهاجم و تعدى به اين حدود و حقوق،گاهى هم از طريق «نگاه» است كه كنترل آن ضرورى است. چشمهاى بىبها آنچه سبب بىبهايى چشمها مىشود، بىمحابايى آنهاست، يعنىشناختن حريمها و مراعات نكردن حقوق شخصى ديگران و ورود بهقلمرو ممنوع. چشم، گوهر ارزنده و نعمت عظيم الهى است و ارزش آن برابر باكل وجود و جان آدمى است، تا آنجا كه اگر كسى دو چشم ديگرى راكور كند، ديه كامل يك انسان بر عهده او است. و ديه يك چشم، به قدرنصف ديه انسان است. اما همين چشم، اگر نگاه خائنانه كند و به خانههاو عورات و اسرار و درون خانه مردم و به نواميس ديگران نگاه دزدانهكند و در آن حالت، بزنند و آسيب ببيند، ديه ندارد. اين بىارزشى چشمناپاك را مىرساند كه بىاذن و به ناروا و حرام، وارد حريم ديگرانمىشود و مرتكب گناه مىگردد. فتواى حضرت امام«قدسسره» چنيناست: «ديد زدن به خانه مردم و نگاه به نامحرم گناه است و صاحبخانه حق داردسنگ يا چيزى به طرف او پرتاب كند و ضمانى هم بر او نيست. حتى اگر به درونخانههايى دور، با ابزارى (مثل دوربين قوى) نگاه كند، مثل آن است كه از نزديكنگاه كند. نگاه به درون خانه كسى از طريق نصب آينه نيز همين حكم را دارد.» اين حرمتشكنى براى چشمهاى ناپاك، نهايتحرمتگذارىبراى حقوق شخصى در زندگى خصوصى انسانهاست. در حديثى ازرسول اكرم(ص) آمده است: «هر كس به خانه همسايهاش سرك بكشد تا به عورت مردى يا موى زنى يا بدناو نگاه كند، بر خداوند رواست كه او را همراه منافقان به آتش دوزخ افكند ... .» و نيز فرموده است: «من اطلع فى بيتبغير اذنهم فقد حل لهم ان يفقاوا عينه»; هر كس بىاجازه، به خانهاى ديد بزند، آنان حق دارند كه چشمشرا كور سازند. در حديث ديگرى امام صادق(ع) فرموده است: در چنينحالتى اگر چشمش را معيوب كنند، ديهاى بر آنان نيست. در نقلهاى متعددى آمده است كه رسول خدا(ص) در خانهخويش مشغول شانه زدن خود بود - و با يكى از همسرانش بود - كسىاز شكاف در، درون خانه را ديد مىزد. پيامبر اسلام فرمود: اگر نزديكتو بودم، چشمت را با همين شانه درمىآوردم. يا: برخاستبه سراغشرفت ... كه مرد، گريخته و صحنه را ترك كرده بود. از اين سو، بىاجازه وارد حريم زندگى كسى شدن تا اين حدناپسند است، از آن سو هم سفارش به اجازه گرفتن براى ورود به خانهديگرى و استيذان و استيناس شده است (كه در بخش پيشين، به تفصيلگذشت). درسى براى نوجوانان ادب ديگرى كه قرآن مىآموزد و به سلامتخانوادگى و اخلاقىجوانان نابالغ مربوط مىشود، اجازه گرفتن براى ورود به اتاق پدر ومادر است. اين نكته را، هم خود نوجوانان بايد رعايت كنند، و هموالدين بايد به نحوى شايسته و هنرمندانه و بدون بدآموزى و تحريك،آنان را توجيه كنند. گاهى پدر و مادر، در اتاق خويش ممكن استبه استراحتمشغول باشند، با لباسهاى راحت و وضعى متناسب با خواب. سرزدهوارد شدن كودكانى كه در سنين قبل از بلوغ باشند، ممكن استعوارضى داشته باشد و نوجوانان را به برخى مسايل انحرافى بكشد.اينجاست كه بايد نوجوانان، در بزنند، اجازه بگيرند و بىاطلاع و اذن،وارد اتاق ديگران نشوند. آموزش قرآن اين است كه هم غلامان وخدمتكاران خانه، و هم كودكانى كه به سن بلوغ جنسى نرسيدهاند، سهبار و در سه هنگام، اذن بگيرند. اين سه وقت عبارت است از: 1- پيش از نماز صبح. 2- هنگام استراحت ظهر. 3- شب، بعد از عشاء. اين سه وقت را قرآن كريم به نام «راز» و «سر» پوشيدنى (عورت)ياد مىكند و جز اين سه وقت را - كه معمولا ممكن است افراد در اينمواقع، با لباس زير و وضع خاص يا نيمه لختيا بدون پوشش كافىباشند - بلامانع اعلام مىكند. متن آيه قرآن چنين است: «يا ايها الذين امنوا ليستاذنكم الذين ملكت ايمانكم و الذين لم يبلغوا الحلممنكم ثلاث مرات: من قبل صلوة الفجر و حين تضعون ثيابكم من الظهيرة و من بعدصلوة العشاء ثلاث عورات لكم ...» در اين آيه، يك مرحله جلوتر و فراتر از اجازه گرفتن براى ورودبه «خانه» را هم مطرح كرده است، يعنى ورود به اتاق شخصى درمواقعى خاص. ممكن استبرخى، تردد كودكان را نزد بزرگترها امرىساده و عادى تلقى كنند و بچهها از اين رهگذر، صحنههايى ببينند و بامسايلى روبهرو شوند كه برايشان غير قابل هضم و درك يا بدآموز باشدو به انحراف بيفتند. اين مساله در يك نگاه عامتر، به كنترل روابطهمسران نسبتبه توجه و ديدن و فهميدن كودكان مربوط مىشود كه ...بماند! و به اين اشاره بسنده كنيم و بگذريم، چرا كه مساله چندان مهماست كه بايد نوشتهاى مفصل و مستقل پيرامون آن نگاشت. به هر حال، اين مساله به ظاهر ساده و جزيى، از چنان اهميتى در«تصحيح معاشرت» دارد كه قرآن كريم به تفصيل و با ذكر جزئيات به آنپرداخته است، تا خانوادهها و فرزندان گرفتار بيماريهاى روانى واخلاقى نشوند و از آثار سوء عصبى و روانى نبودن كنترل و حريم درمعاشرتها، بخصوص در مورد خلوتسرا و تردد و ديدن و فهميدنكودكان، مصون بمانند. در پرونده بسيارى از گرفتاران به بيماريهاىجنسى و انحرافات اخلاقى از اين نوع، اعترافاتى به چشم مىخورد كهنشاندهنده تاثير منفى اين گونه ولنگاريها و نبودن حريم در معاشرتهااست. و توجه يافتن كودكان و نوجوانان به برخى از اسرار زندگىخصوصى والدين، كه آنان را به گناه مىكشد، جاى دقت و تامل است،كه حضرت امير(ع) فرمود: «كم من نظرة جلبتحسرة» ، چه بسا نگاهى كهحسرت مىآورد! چرا بىاجازه؟ بارى ... رعايتحريم حقوق ديگران در معاشرتها ما را به بحث ازاستيذان و استيناس كشاند. ولى سخن اصلى آن است كه احترام گذاشتنبه اين حقوق فردى، شرط اخوت اسلامى در يك جامعه مكتبى است وپاىبندى به اين اصول، ضامن تداوم دوستيهاست. اين عمل بىاذن و اجازه، تنها مربوط به ورود به خانه و اتاقاشخاص نمىشود; دامنهاى گسترده دارد. اگر كسى يادداشتى مىكند و نامهاى مىنويسد، نبايد دزدانه به آننگاه كرد. اگر كسى رازى را به امانت نزد ما می گويد، نبايد خيانت كرد واسرارش را فاش ساخت. اگر كسى كليد خانه، كمد، كيف يا سويچ ماشين و موتور را بهدست ما داد، نبايد بيش از حدى كه يقين به اذن و رضايت او داريم، درآن تصرف كنيم. اگر دو نفر با هم صحبتخصوصى مىكنند، چه حضورى، چهتلفنى، «گوش ايستادن» و به نجواها گوش كردن و «استراق سمع» كردن وشنود گذاشتن، جايز نيست. اگر حامل نامهاى به ديگران هستيم، حق گشودن نامه و مطالعهمحتواى آن را نداريم. اگر پاكتى براى شخصى فرستاده مىشود و تاكيد مىكنند كه«شخصا مفتوح فرماييد»، ديگرى حق باز كردن و مطالعه آن را ندارد (مگربا اجازه طرف اصلى). بىاجازه نمىتوان سر كمد و كيف و جيب و دفتر كسى رفت وچيزى برداشتيا خواند يا تصرف كرد. اگر روى جزوه، بولتن ياخبرنامهاى مهر «محرمانه» خورده است، يا نقل مطلبى از جايى يا كسىمنوط به «اجازه» دانسته شده است، در همه اين موارد، بىاذن كار كردن،نوعى خيانت است و دور از ادب اسلامى و انسانى. اگر آلبومى «خانوادگى» است، ديگرى بىاجازه حق نگاه كردن به آنرا ندارد. اگر گفتند: راضى نيستيم مطالب اين دفتر را بخوانى، يا اگر مطلبىو انتقادى و مقالهاى نوشتند و با نوشتن «امضاء محفوظ» گفتند كه راضىبه افشاى نام نيستند، افشاى آن خلاف ادب و قانون و وجدان است. اگر كسى مطلبى را با ما در ميان گذاشت و تاكيد كرد كه: «راضىنيستم به كسى بگويى»، تا چه اندازه رعايت مىكنيم؟ آيا حاضريم اينها راهم جزء حقوق و حدود اشخاص به حساب آوريم و مراعات كنيم؟! پس، مجموعه آنچه «راز شخصى» و اسرار زندگى خصوصىمحسوب مىشود، بسيار است. تنها در خانه و اتاق و نامه و راز همخلاصه نمىشود. ممكن استحتى نوعى از غذا و ميوه و خوراكى درخانه و يخچال و ... كسى باشد ولى دوست نداشته باشد كه آن را بدانند.يا يك بيمارى يا نقص عضو و جسم در كسى باشد كه نخواهد ديگرىآن را بداند. يا در شرايط بحرانى خاصى قرار داشته باشد كه نخواهدمردم بدانند. همه اينها در قلمرو «حريم شخصى» است و ورود به آن«اجازه» می خواهد. گاهى در يك خانواده، يك «اختلاف» است، ولى دوست ندارند كهاقوام و آشنايان از اين اختلاف باخبر شوند. وسوسه شدن براى پىبردن به آن، و فاش ساختن براى ديگران هم از همين مقوله غير مجاز وغير ماذون است. «سيدقطب»، در اشاره به اين نكته لطيف قرآنى و آداب اجتماعىمىنويسد: «امروز ما مسلمانان، نسبتبه اين گونه امور دقيق و ظريف، حساسيتخود رااز دست دادهايم. گاهى شخصى به خانه برادرش حملهور مىشود، هر لحظه ازلحظات شب و روز كه باشد، برايش فرق نمىكند. آن قدر در مىزند تا باز كنند و اگردر به رويش باز نكنند برنمىگردد تا آنكه صاحب خانه را به ستوه آورد و دربگشايند. گاهى در خانه، تلفن وجود دارد و مىتواند پيش از آمدن، تلفنى تماسگرفته و خبر دهد تا اجازه بدهند يا روشن شود كه موقعيت مناسب نيست. ولى اينراه و شيوه را رها مىكند تا بىخبر و بىموقع وارد شود و بدون قول و قرار قبلى بهخانهاش رود. متاسفانه چنان شده كه عرف هم نمىپذيرد كه اگر چه صاحب خانهناراحت و رنجيده شود، از آمدن بىخبر و غير منتظره باز گردد. ما مسلمانان امروز،سرزده و بىخبر، هر لحظه كه بخواهيم وارد خانه هم می شويم و اگر وقت غذا باشدو غذاى مناسبى پيش ما نياورد، در دلمان مىرنجيم. يا شب ديرهنگام به خانه كسىمىرويم، اگر آخر شب از ما نخواهد كه همان جا بخوابيم، در دل رنجيده مىشويم،بىآنكه به عذر آنان در اين گونه مواقع توجه داشته باشيم. اين نشانه آن است كه ماهنوز، به ادب اسلام و ادب رسول خدا مؤدب نشدهايم، برده عرف خطاكاريم. ولىاگر همين گونه مراعات آداب را در غير مسلمانان ببينيم، برايمان شگفت جلوهمىكند و نمىكوشيم دريابيم كه ريشه اين ادبها در شريعتخود ما نهفته است و بايدبه آن اصل خويش برگرديم ... .» به هر حال، هر چند در نوع ارتباطات، گاهى با خويشاوندان ودوستان بسيار صميمى مواجه هستيم، ولى هرگز اين «مجوز» ورود به«منطقه ممنوعه» از زندگى شخصى آنان شمرده نمی شود، مگر آنكه «اذنصريح» داشته باشيم. در روايات، «نگاه» همچون تيرى مسموم از تيرهاى شيطان قلمدادشده است. گاهى «گناه»، در پى يك «نگاه» پديد مىآيد. و اگر كسى نتواندچشمها و پلكهاى خود را تحت اختيار و كنترل داشته باشد، به روزسياه مىنشيند. حيف است كه انسان از راه نگاه، جهنمى شود. به فرمودهحضرت على(ع): چشمها شكارگاه شيطان است: «العيون مصائدالشيطان.» اين سخن نيز از حضرت مسيح(ع) است كه: «اياكم و النظر الى المحذورات فانها بذر الشهوات و نبات الفسق»; از نگاه به آنچه «ممنوع» استبپرهيزيد، چرا كه چنين نگاهى بذرشهوت و رويش فسق و گناه است. بكوشيم تا در سخن، نگاه، رفتار، معاشرت و ارتباط، از آنچهخارج از قلمرو «اذن» و «اجازه» قرار دارد، وارد نشويم. |
برچسب ها |
حریم خانه, روان شناسی, روانشناسی, روانشناسی اجتماعی, روابط اجتماعی |
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان) | |
|
|
War Dreams Super Perfect Body Scary Nature Lovers School Winner Trick Hi Psychology Lose Addiction Survival Acts The East Travel Near Future Tech How Cook Food Wonderful Search Discommend
Book Forever Electronic 1 Science Doors The Perfect Offers Trip Roads Travel Trip Time Best Games Of Shop Instrument Allowedly