نظریه انتظار، نظریه هدف گذاری

[amir-shamloo]

نظریه انتظار، نظریه هدف گذاری

*نظریه انتظار:

نظریه انتظار بر این مفروضه مبتنی است که قدرت انگیزشی توسط این امر تعیین شده که آیا شما باور دارید که می توانید در یک وظیفه موفق باشید یا خیر؟ ( این نظریه، بسط و گسترش مفهوم خودکارآمدی در فصل چهار است ). اگر شما واقعا چیزی را بخواهید و معتقد باشید که احتمال موفقیت تان بالا است پس انگیزه شما افزایش می یابد. ادارک، یک عنصر مهم در این نظریه است. پژوهش اجرا شده در دانشگاه کانساس به وجود یک رابطه بین انتظارات و پیشرفت در دانشگاه پی برد. دانشجویانی که می خواهند درسشان را به اتمام رسانده و باور دارند که قادر به انجام چنین کاری هستند، به درجات بالاتری نائل می شوند و کمتر احتمال دارد که از این کار کناره گیری کنند. در واقع، آرزوها در ترکیب با انتظارات، نسبت به نتایج آزمون استاندارد شده بهتر به پیش بینی پیشرفت پرداخت. این رابطة تا حدی مرموز بین آنچه شما در زندگی انتظار دارید و آنچه واقعا به دست می آورید گاهی اوقات به پیشگویی خود کام بخش اشاره دارد: اگر شما بتوانید آنرا تصور و باور کنید، می توانید به آن دست یابید.


*نظریه هدف گذاری :

در میان سازمان ها و افراد موفق، یک چیز مشترک است: آنها دارای هدف هستند. هر چه بیشتر بر کسب بازده مطلوب تمرکز کنید، احتمال موفقیت بیشتر است. اهداف شما نقش کلیدی در دستیابی به مقصود در زندگیتان ایفا می کنند.

پژوهشگران انگیزش به این اشاره می کنند که اهداف، افراد را به چهار طریق بر می انگیزند (مراجعه کنید به شکل 7.3). اول، اهداف به وسیله هدایت توجه شما به نشانگاهی خاص، نیروی مقصود را فراهم میکنند. دوم، آنها شما را تشویق به تلاش در جهت کسب چیزهایی خاص می کنند. سوم، نیل به هدف نیازمند تلاش مداوم و بنابراین، تشویق مداومت و ماندگاری است. چهارم، داشتن هدف، شما را مجبور می کند روی شکاف بین آرزو و واقعیت، پلی بکشید؛ و این باعث می شود شما طرحی از عمل به وجود آورید که از استراتژی هایی شکل یافته که به شما امکان رفتن به جایی را می دهد که می خواهید.


افزایش عملکرد

اهداف باعث برانگیختگی میشوند از طریق:

· هدایت توجه

· تشویق تلاش

· تشویق تداوم

· پرورش استراتژیها و برنامه های عمل جهت نیل به هدف


اهداف باید

· خاص

· دشوار

· بطور مشارکتی تعیین شوند.


بازخورد به عملکرد

مدلی از چگونگی توانایی اهداف در بهبود عملکرد.


کاربرد نظریه هدف گذاری نیازمند فهم ملاکهای ایجاد اهداف واقعی است . ایجاد اهداف در کار راهه های فروش، بسیار مشترک است و مثال خوبی از فرایند هدف گزاری فراهم می کند. برای مثال فرض کنید هدف، افزایش فروش در سال بعد است؛ هدفی خوب، اما نه به اندازه کافی خوب برای برانگیختن افراد. اهداف باید خاص باشند: افزایش فروش این سال از طریق ١٢٪ بیش از ارقام سال گذشته. ممکن است آن هدف بسط باید اما این میسر است.

اگر دست یافتن به چیزی آسان است و نیازمند تلاش کمی می باشد، هدف به عنوان بر انگیزنده عمل نمی کند. پس به خاطر داشته باشید که اهداف باید به اندازه کافی دشوار باشند تا شما را به چالش بکشند؛ اما نه به حدی که دستیابی به آنها غیر ممکن باشد. هدف دو برابر کردن فروش در سال آینده را تعیین نکنید ( بطور کلی غیر ممکن )، زیرا در پایان به این نتیجه میرسیم که احتمالا هدفمان یک نامحرک بوده است. اجازه ندهید افراد دیگری، برای شما هدف گذاری کنند. موثرترین اهداف زمانی به وجود آمده اند که فروشندگان در ایجاد آنها با مدیرانشان مشارکت کرده اند.