قدیمی 18-09-2011, 12:33 AM   #1
MiladAtaei
(کاربر تازه وارد)
 
تاریخ عضویت: Mar 2011
محل سکونت: بابل
نوشته ها: 4
پیش فرض با تو هستم سرنوشـت چگونه می توان تو را از نو نوشـت ؟

با تو هستم سرنوشـت چگونه می توان تو را از نو نوشـت ؟سرنوشت با ادمی بازی می کند یا ادمی بازیگر اوست ؟
با اندیشه و قلم یـا بـا همنوایی سمفونی طبیعت
سرنوشـت خود هر چـه هسـت تقدیر نیسـت ؛ دشواری راهیسـت که تقدیردنیوی از سر می نویسـد و باز می شـود سر نوشـت . گـاه تـوان بـرخورد بـا تقدیر فراهم اسـت و گـاه راه گر یـز را بر می گزینیم .
سر نوشـت امروز پر است از اندوه و تباهی که مغلوب می کـند جـان را ؛ امیـال آدمی می میرد . د نیایی از فکــر جایش را می گیرد و باز سیـاه می شـود آرزوها .
چه رویاهایی که نه توان توصیف آن بـود و نه در وادی عـمل جایی داشـت .
وقتی که چشـم گشـودیم به ایـن گیتی پهناور مهر سفـر بر پیشانی مان حـک شـد ؛ آغاز راهی بی پایان که در ورای دست نیافتنی هایش سر شار است از مقصدی با نام مر گ .
پایانی نداشــ ت اما مـرگ اگر پایان نیســت چـه مفـهوم روشـنی داراست ؟ جزء آرامـش ابدی .
در پـی آموخـتن ایـن واژه بـا خـود کلنجـار می روم (مقـصد انسـان کجاسـت )
شـاد نمودن دیگران نیـک اسـت , در موفقیت آنان کوشـا بـودن باز هم ستودنیســت ؛ اما مقـصد خـود از کدام ایسـتگـاه می گـذرد تا سـر نوشـت چرک نوشت نماند ؟
تامـل بیـش از اندازه نیز جزء جلو کشـیدن عقربه های سـاعت مفهوم دیگری ندارد مـگر بـرای خـلق تقـدیر و سـرنوشـت رو نوشـتی از آن تهیـه شـود .
تقـدیر دنیوی د ر دو معـنای متفاوت در یکایـک روزها سـیاه می کـند کاغذ پاره های روشـن نگارنده ر ا , و در معنای دیـگر اگـر به غایت تلخیش رو برگرداند آدمی آن قدر از او می گریـزد تا خـود در مردابی از سیاهی گـم شـود .
تقدیر با تمامی نا ملایمتی هایش با تمامی نا برابری هایش ولی دوستش میدارم . اگر دفتر فردای مـن به دسـت او از بیـن نمی رفـت و خـود همـانند غـول چراغ جـادو بهترین ارزوهای زندگی را می توانسـتم بد سـت آورم ؛ دیگر شـوق جسـتن و کوشش مـن چه معنایی داشـت جزء آنکه در تمامی سـاعات غرق خـود هسـتم و آر ام آرام زنـدگی فراموشـم می شـد و سـرنوشـتی نمی ماند جز ء خـود انگاری خویش بـرای ندانـستن سـآعات شبانه روز . عـادت همان گـونه زجـر آور اسـت که آروزی تنها آرزو می ماند . عـادت به خوشی و شـادی همان قـدر درد ناک اسـت که عـادت به اشـک و ناله یکنواخـت می کـند جـان ر ا .
بـار دیگر پرسـشم را مطـرح می کـنم سر نوشـت چـگونه می توان تو را از نو نوشـت ؟ اگر تمامی رویـا ها به شیرینی ایـن واژه بـود گـمان نمی کـنم کسی رو به نوشـتن شـعر می آورد و دنیای دسـت نیافـتنی خویش را به دیگران القـا ء می کرد . ایـن واژه سرنوشت چگونه می توان تو را از نو نوشت بی ارزش اسـت , هیـچ کـاغذ و فکر ی برای نوشـته ای تـاز ه از روزهای رفـته نخواهـد آمد تنـها می تـوان به صفـحات قبل نگاهی نینداخت .
اما با صـفحات باقی مـانده ایـن دفـتر درون ایـن قـطار چه می شـود کـرد , رویـآی یـک آسمان روشـن را می توان در ایـن شب تاریـک بافت ؛ البته عوارض خـود را نیز به همراه خواهـد داشـت ؛ نـاگهـان صبح روشـن فر ا می رسـد و باید لباس های سپید تـن کرد , زمـان بی ارزش اسـت نبایـد درش معطوف مـاند وگرنه زودتر از هر چه که فکرش را بکنید به پایان می رسـد .
می شـود حقیقـت را خـواند و تجزیـه اش نمـود , رویـا نیسـت ؛ ورق ز دن گذشـته نیز پایان رسـیده اسـت , پیشـه ما ایـنک می تـواند چنین باشد که در ایـن هوای گـرم نیـازی به پوشیـدن پالتو نیسـت .
موضوع کـوچـک و بی ارزشی بـود ایـن مثـال اما معانی بسیـاری د ارد ؛ دیده ایم که دیگران در ایـن هوای گرم و شرجی ؛ با لبـاسی راحـت لحظه های خـارج از خـانه بـهتر و شیرین تر برای آنان می گذرد و گله ای ندارند . تجربه دیگران همانـقدر که مفیـد اسـت گاه بی ارزش نیـز می تواند بـاشد اگر کسی این موضوع را به عنوان دستور العمل به دیگری بـگوید .
جـای آنکه تمامی دقایق سرچشـمه خشـم بار دیگر به جوش آید و تمامی سـلول های ذهـن را از آن خـود کند . به تجربه های درسـت بعضی از افراد می شـود اکتقاء نمود .
یکایـک ما دانش آموز های جـهان هسـتیم تا لحظه ی مـرگ نگاه میاندازیم ؛ می اموزیم ؛ و تجزیه و تحلیل می نماییم تا خود به عمل رسانیم .
برای نوشـتن سرنوشتی که پیش روسـت نیـاز به بـرخورد با حقـایق و راه برون رفـت از تلخی ان اسـت . خیلی ها گلـه از سر نوشـت خـود می نمایـند اکثر آنان نیز می گویـند : فکر می کردیم چنین موضوعی اینگونه بـود
انتظـارش را نداشتیم و..... ( افسوس که سر نوشـت من بدین سان رقم خـورد ) اکثریـت آنان در حال شـنا در یـک سـاحل آرام بـودند و چشـمان خـود را به ابر های آسمان بسـتند تـا ناگهـان با اغاز طوفـان تـوان بیرون آمدن از آب را از دســت دادند و غرق شـدند .
زیبایی زنــدگی همیـن اسـت , اگر انان غرق نمی شـدند مـن نیـز راه شــنا کردن را یـاد نمی گرفـتم .
رویای مفر ط نیز بدین شکل عمل می کند ؛ که می گذارد شرایط محیط بر ایش سر نوشـت را بنویسـد , اینگونه اسـت که قلـم نگارنـده از دسـتانش خـارج می شـود و با پالتویی گرم به دیدار افتاب داغ مرداد می رود و مورد تمسخر تمامی افر اد قرار می گیرد و خود نیز رنج می کشد .
جـآی آنکه تمامی شرایط های محیطی و عقایـد آدم های اطرافش را بسـنجـد ؛ و آن روز ی که نگارنده درسی از گذشـته همواره یاد ش باشد ولی فر اموشش نکنــد و اجـازه ندهد قلم او خط های سیاه زیادی را روی کلمات بگـذارد می تواند سرنوشـت خود را برای راهی که باقیسـت جـاودانه خلق کـند . البته در باب رویـا جـایی خوانده بـود م که ادم ها خیلی چیز ها ندارند اما می توانند آنان را متصور بشـوند . باید به خالق آن متن گفـت با همیـن تصــور به خواب ابدی خواهی رفـت اگر به انجا نروی بدون شـک آسایشـگاه روانی گزینه ی قابل تاملی خواهد بـود . بـا رویـا هیـچ گونه مخالفتی نداشته ام و نخواهـم داشـت ؛ و اگر رویـا نبود هیچ ترقی نیـز به وجـود نمی آمد به شرط آنکه ایـن رویـا به حقیقـت منجر شـود نه انکه در میـان بیابانی خشک و بی اب از قـطار عـمر پیـاده شـویم به فرض آنکه در چنین جایی شهریسـت آباد .
میلاد عطائی شهریور 1390
MiladAtaei آنلاین نیست.   پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 
ابزارهای موضوع
نحوه نمایش

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code هست فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
کد HTML غیر فعال است

انتخاب سریع یک انجمن

War Dreams    Super Perfect Body    Scary Nature    Lovers School    Winner Trick    Hi Psychology    Lose Addiction    Survival Acts    The East Travel    Near Future Tech    How Cook Food    Wonderful Search    Discommend

Book Forever    Electronic 1    Science Doors    The Perfect Offers    Trip Roads    Travel Trip Time    Best Games Of    Shop Instrument    Allowedly


All times are GMT. The time now is 12:55 PM.


کپی رایت © 1388 . کلیه حقوق برای وبگاه حرف روز محفوظ است