آنچه را که در زندگی باید بدانم در کودکستان آموختم

[goli]

آنچه را که در زندگی باید بدانم در کودکستان آموختم

سالهاست که در فصل بهار من باور داشتهایم را روی کاغذ می آورم یعنی چیزی به نام "اعتقاد نامه " می نیسم .جوانتر که بودم سعی می کردم همه چیز را برپایه شرح بدهم به گونه ای که نوشته هایم مانند اوراق دادخواسهای دادگا هها چندین صفحه می شد انگار که کلمات می توانند همه کشمکشها و تضاد معانی زندگی را روشن کنند .

در سالهای اخیر ،اعتقاد نامه ام را که گاهی انتقادی گاهی آرامش دهنده و گاهی خندار از آب در می آید البته کوتاهترمینویسم با این حال هنوز هم روی این امر کار خواهم کرد این سالها باور داشتها یم را آن گونه تنظیم می کنم که با اندیشه گرایی ساده و قابل درکی که در بردارند با کلماتی ساده تنها در یک صفحه بگنجد .

اندیشه این کوتاه نوشتن و ایجاز در یک پمپ بنزین به من الهام شده باک اتومبیل کهنه ام را که با بنزین سوپرودرجه یک پر کردم آن ماشین کهنه نتوانست بنزین ناب را تحمل کند و صدایش در آمد در چهارراهها و سراشیبها شروع به سرو صدا و ترق و تروق کرد باخود اندیشیدم و پی بردم ذهن و روح من هم هرازگاهی گرفتار همین مشکل می شود و من دلیل آگاهی از ماهیت زندگی به خشم می آیم یعنی در دو راهیها و به هنگام تصمیم گیریها و انتخاب در اثر دانش بسیاری یا عدم دانش کافی دچار آشفتگی و تردید می شوم بله زندگی کردن سنجیده و هدفدار کارآسانی نیست .

و من پی بردم شناخت خیلی از نکته ها و شیوه هایی که برای گذران زندگی پر بار و با معنا است آن قدر به هم پیچیده نیست و خودمان آنها را می شناسیم یعنی سالهاست آنها را به ما یاد داده اند خب البته کاربردشان امر دیگری است شما این طور فکر نمی کنید ؟ و اکنون این است باور داشتها ی من :

آنچه درمواقع برای چگونه بودن چگونه زیستن و چگونه کاری را انجام دادن باید بدانیم در کودکستان قرار می گیریم .این دانش و آگاهی دربلدای آموزشها و تحصیلات دانشگاهی ما قرار ندارد بلکه در دل تپه های کوچک شنی مخصوص بازی در حیاط کودکستان و مهد کودک نهفته است .

ما در کودکستان یاد گرفتیم که :
همه چیز را با هم تقسیم کنید
باعدالت بازی کنید
آدمهارا نزنید
هرچه را از هرکجا پیدا کرده اید به همان جا برگردانید
هرچه و هرجا راکثیف و نامتب می کنید خودتان تمیز و مرتب کنید
چیزی را که مال شما نیست برندارید
اگر کسی را ناراحت کردید از او پوزش بخواهید
پیش از غذا خوردن دستهایتان رابشویید
سیفون دسشویی را بکشید
شیرو بسکویت برایتان خوب است

سنجیده و هدفدار زندگی کنید هر روز کمی فکر کنید ، کمی چیز یاد بگیرید کمی نقاشی کنید کمی آواز بخوانید کمی بازی و تفریح کنید و کمی کار کنید .
بعدازظهرها کمی بخوابید و استراحت کنید . ازخانه که بیرون می روید مواظب رفت وآمد و ترافیک باشید دست یکدیگر را بگیرید و به هم تکیه کنید مواظب هر چیز غیر عادی باشید و به آن توجه کنید .دانه کوچک گیاهی را که در ظرفی میروید در نظر بگیرید : ریشه ها پایین می روند و خود گیاه بلا می آید و در واقع کسی نمی داند چگونه و چرا و ما همه مانند همان گیاه هستیم .

همه جانداران ،ماهیها ،پرندگان ، موشها ی بزرگ وکوچک و حتی آن دانه کوچک گیاهی که در آن ظرف روییده است می میرند ما هم می میریم . کتابهای زیبای قصه مخصوص کودکستانها و سالهای اول دبستان را به یاد بیاورید و نخستین کلمه مهمی را که یاد گرفتید مهمترین و با معنی ترین کلمه را به یاد بیاورید "نگاه کنید " هرچه را باید بدانید در جایی از آن کتابهست شیوه طلایی زندگی کردن عشق و مهربانی ، برابری ، اصول پایه بهداشت ،محیط شناسی ، سیاست و کاردانی و زندگی سالم .

یکی از نکته های بالا را در نظر بگیرید و سعی کنید آن را با شرایط زندگی درسالهای بزرگی یک فرد ربط دهید و آن را به زندگی خانوادگی تان یا به کارتان یا به دنیایتان ربط دهید پی خواهید بر که دقیقا" و به روشنی مصداق پیدا می کند تصور کنید چه دنیای بهتری می داشتیم اگر همه ما همه مردم دنیا ساعت سه بعدازظهر شیر و بیسکویت می خوردیم و سپس رواندازی روی خودمان می کشیدیم و چرتی می زدیم یا چه دنیای بهتری می داشتیم اگر همه به عنوان یک خط مشی پایه و اساسی هرچه را هرجا می یافتند به جای خودش برمی گرداندند و ریخت و پاشهای خودشان را خود تمیز می کردند و سر وسامان می دادند .