10-02-2011, 09:30 AM | #1 |
(کاربر باتجربه)
تاریخ عضویت: Jan 2011
محل سکونت: گالیکش
نوشته ها: 91
|
آزمايش واکنش
آزمايش واکنش مشاهده معادله مطلق شخصى توسط ستارهشناسان در واقع مشاهده زمان واکنش بود. تعيين زمان فرآيندهاى مختلف روانى بهوسيله روش اندازهگيرى زمان واکنش يکى از فعاليتهاى برجسته روانشناسى جديد و بهخصوص آزمايشگاه وونت بود ولى وونت مبتکر اين روش نبود، گرچه او در استفاده از آن افراط کرد. سرانجام يکى از همکاران جوانتر او بهنام کالپى (Külpe) نشان داد که چگونه در اين روش يک خطاى اساسى وجود دارد. به هر تقدير بخش انتهائى قرن بيستم بهعنوان عصر ”زمانسنجى رواني“ (Mental Chronometry) معروف شد. پژوهشگرى که از آزمايش واکنش توسط ستارهشناسان بهره گرفت، اف.سي.داندرز (F.C.Dunders) فيزيولوژيست هلندى بود که تحقيقات وى در بينائى مشهور بود. در واکنش ساده (Simple Reaction) شخص به يک محرک از قبل تعيين شده يک حرکت از قبل تعيين شده نشان مىدهد. در سال ۱۸۶۸ بهنظر داندرز رسيد که قادر است اين واکنش ساده را با افزودن فرآيندهاى ديگر روانى به آن، به صورت پيچيدهاى درآورد، و در صورتىکه زمان واکنش طولانى گردد، اين افزايش، معيار سنجش آن فرآيندهائى است که به واکنش ساده افزوده شده است. داندرز آزمايشهاى خود را با اندازهگيرى ”انتخاب“ (Choice) شروع کرد. بهجاى اينکه از فرد مورد آزمايش بخواهد که هميشه به محرک A واکنش نشان دهد، او محرکهاى ديگرى را با واکنشهاى از قبل تعيين شده ولى متفاوت به آن اضافه نمود. مثلاً براى محرک A حرکت a، براى B حرکت b و براى C حرکت c و الى آخر را تعيين نمود. از آن جائى که اين تغييرات باعث افزايش زمانها مىشد، او زمان ”انتخاب خالص“ (Pure choice) را با تفريق واکنش ساده از اين اضافه زمانها بهدست مىآورد. مطلب ديگرى که به فکر داندرز رسيد اين بود که اين زمانهاى انتخابى در واقع شامل ”تميز“ (Discrimination) و انتخاب است، لذا او براى سنجش تميز از تعداد زيادى محرک بهصورت تصادفى (Random) استفاده نمود، مانند محرکهاى A و B و C و D ولى فقط اجازه به واکنش a در مقابل محرک A را مىداد. بنابراين فرد مورد آزمايش مجبور بود که محرک A را از ساير محرکها جدا سازد، قبل از اينکه واکنشى از خود نشان دهد. بدين ترتيب با تفريق کردن، داندرز توانست زمانهائى براى انتخاب، تميز و واکنش بهدست آورد. اين را ”روش تفريقي“ (Subtractive Procedure) مىنامند. بهطور کلى زمان واکنش با اين پيچيدگىها افزايش مىيابد. ولى خيلى ثابت نيستند و بههمين دليل عدم ثبات از ادامه پژوهش در اين رابطه خوددارى شد. در سال ۱۸۸۸ در آزمايشگاه وونت، دانشمند آلمانى لودويگ لانگه (Ludwig Lange) تفاوت بين آنچه را که واکنش حسى (Sensorial) و عضلانى (Muscular) ناميده شد کشف کرد. توجه به محرک ”واکنش حسي“ مستلزم زمان بيشترى است تا توجه به واکنش حرکتى (واکنش عضلاني). وونت گمان مىکرد، البته به غلط، که اين تفاوت ۰۱/۰ ثانيه است. واکنشهاى پيچيده و چند عنصرى را که وونت از آنها نام مىبرد، مىتوان بهتر فهميد اگر ما هفت زمان واکنشى را که او بهدست داده در جدولى بياوريم. جمله سمت راست اين جدول نام واکنش پيچيدهاى است که مستقيماً اندازهگيرى مىشود. جمله سمت چپ نام فرآيند روانشناختى است که زمان آن عبارت است از تفاوت بين زمان واکنش پيچيده و زمان واکنش بعدى که در جدول آمده است. عددى که در پرانتز در سمت چپ وجود دارد، نشانه اين است که کدام موضوع بايد از موضوع ديگر تفريق گردد تا بتوانيم زمان فرآيند روانشناختى را که در پس هر واکنش قرار دارد، بسنجيم. ۱. بازتاب (Reflex) واکنش ارثى حسى - حرکتى بازتاب ۲. واکنش خودبهخودى (Automatic Action) حرکت خودبهخودى اکتسابى تکانه ارادى (Voluntary Impulse) (۲-۱) ۳. واکنش ساده حرکتى (Simple Muscular Reaction) يک محرک، يک حرکت، با توجه به حرکت ادراک (Perception) (۳-۲) ۴. واکنش ساده حسى (Simple Sensorial Reaction) يک محرک، يک حرکت، با توجه به محرک اندريافت (Apperception) (۴-۳) ۵. واکنش شناختى (Cognition Reaction) تعداد زيادى محرک که هريک به روشنى درک شده، يک حرکت شناخت (Cognition) (۵-۴) ۶. واکنش ارتباطى (Association Reaction) تعداد زيادى محرک، واکنش يا تداعى تداعى (Association) (۵-۶) ۷. واکنش قضاوتى (Judgement Reaction) تعداد زيادى محرک، قضاوت پس از تداعى قضاوت (Judgement) (۶-۷) در حقيقت روش تفريحى هيچگاه مثمر ثمر واقع نشد زيرا که زمانهاى بهدست آمده قابل اعتبار نبوده و تفاوتهاى بين آنها نيز بههمين منوال معتبر نبودند. در سال ۱۸۹۳ کالپى اين بحث را پيش کشيد که اين عناصر عبارت از مجموعه عناصرى با زمانهاى جداگانه نيستند و اينکه قضاوت عبارت نيست از بازتاب + ادراک + اندريافت + شناخت + تداعى + خود قضاوت. تغيير در نوع فعاليت و نگرش فرد که عملکرد او را ايجاد مىنمايد، تمام فرآيند را بهگونهاى محسوس متحول مىکند، به عوض اينکه بخشى به آن بىافزايد. براين اساس بود که کالپى توانست اهميت اساسى آزمايش لانگه را نشان دهد، بدين معنى که آمادگى (Predisposition) يا نگرش (Attitude) روند فرآيندهاى ادراکى و رفتارى متعاقب را تغيير مىدهد. اين نتيجهگيرى اوليه را بعدها وات (Watt) (۱۹۴۰) و اَش (Ach) (۱۹۰۵) که هر دو در آزمايشگاه کالپى در وارزبرگ (Würzburg) کار مىکردند، تأييد نمودند. اين فعاليت کالپى يکى از راههاى متعددى بود که او به روانشناسى کمک کرد که از مکتب اجزاءشناسى يا اجزاءگرائى (Elementism) وونت دور شده و به سوى کلىگرائى (Holism) که جبهه مخالف آن بود گرايش بيشترى پيدا کند. جبههاى که از ويليام جيمز آغاز و به روانشناسان گشتالت مىرسد. بدين ترتيب بود که کشف معادله شخصى توسط ستارهشناسان و موفقيت بعدى آنها در سنجش معادله شخصى مطلق منجر به پيدايش آزمايش پيچيدگىها و زمان واکنش در علم جديد روانشناسى شد. اگرچه هيجان اوليه درباره اهميت اين دو نوع آزمايش کاملاً درست درنيامد، ليکن نگاهى به دوردست تاريخ نشان مىدهد که هر دو اين آزمايشها نمونههائى از تحقيقات علمى در مورد تأثير نگرش انسان بر ادراک و واکنش او بوده و جريانات اوليه را در روانشناسى پويائى تجربى (آزمايشگاهي) آشکار مىسازد. |
برچسب ها |
آزمایش های روانشناسی, آزمایش واکنش, تاریخچه روانشناسی, روان شناسی, روانشناسی |
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان) | |
|
|
War Dreams Super Perfect Body Scary Nature Lovers School Winner Trick Hi Psychology Lose Addiction Survival Acts The East Travel Near Future Tech How Cook Food Wonderful Search Discommend
Book Forever Electronic 1 Science Doors The Perfect Offers Trip Roads Travel Trip Time Best Games Of Shop Instrument Allowedly