26-04-2012, 12:41 AM | #1 |
(کاربر تازه وارد)
تاریخ عضویت: Apr 2012
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 1
|
لطفا کمکم کنید.
سلام.شیرین هستم و45ساله.دو بار ادواج کردم وهردو بار ناموفق ودلیل عدم موفقیت هم در هردو زندگی نداشتن رابطه وشناخت کافی جهت ازدواج .ازدواج اولم را بخاطر شرایط نامساعدی که درخانواده فراهم شده بود و من در آن شرایط خودم را خیلی تنها وبدون حامی حس کردم,برای اینکه از ان کانون دورشده وپناه وماوایی برای خودم داشته باشم صورت گرفت.بدون هیچ شناختی که امروزه در اجتماع آزادیهای کسب شناخت هست.حاصل آن ازدواج هم یک فرزند است که بعد جدایی حضانت آنرا هم بخودم دادند تا امروز هم با تمام وجودم ازش محافظت کردم,با داشتن 17سال سن دانشجو ی ترم 2 است.بعد ار 6 سال جدایی ازهمسر اولم به بهترین شکل زندگی میکردم وموفق هم بودم.تا اینکه زمزمه های ازدواج از طرف خانواده و علی الخصوص مادرم شنیده شد.که تو جوان هستی فردا حامی وپشتیبان میخواهی و....تا مدتی بعد یکی از خانواده هایی که سالهای قبل تقریبا آشنا بودن وهمسایه با خانواده دیداری داشتند وآنجا بود که پسر ایشان هم که جدا شده بود وفرزند پسری هم داشت یشنهاد ازدواج را با خانواده مطرح کرد.منهم بدلیل صداقتی که داشتم و دلم نمیخواست رابطه ایی داشته باشم که بعدها منجر به یکسری سرکوفتها وشبهات بشود بعد از چند ماهی جواب مثبت داده وازدواج کردم.که آنهم فقط 5سال دوام آوردم چون ایشان بر خلاف ظاهر آرامی که داشت یک آدم سراپا غرور وتکبر بودوحتی ریالی برای من به شخصه هزینه نمیکرد وتا دلتان بخواه ملک طلا وسپرده های کلان داشت. وتحمل این مساله برای من ممکن نبود.حالا اگرامکانش بود میتونم مفصلا توضیح بدم.تقریبا یکسال بعدازجدایی تصمیم گرفتم حتی نسبت به کسیکه میخواهم دوستی داشته باشم بازتر عمل کنم.اقایی حدودا6سال ازخودم کوچکتر هستند با دنیایی احساس وحرارت وشور وارد زندگیم شدوبا اصرار بر ازدواج, که من صیغه ایشان شدم وحالا 3سال از آن موضوع میگذرد من عاشقانه وبا تمام وجودم دوستش دارم عشقی را که بخاطر غروم نثار مردهای قبلی زندگیم نکرده بودم تماما نثار ایشان کردم.ازلحاظ مالی خوب واز لحاظ کاری وجایگاه اجتماعی عالی هستم.آقایی که عاشقانه دوستش دارم مدت یکسال است که از من میخواهد در مورد روابطی که با همسرا ن قبلی ام داشتم بایشان توضیح بدم.که چطور بغلم کردن؟چطور وچه مذل نوازشم کردند و....هر چه میگم که تو داری روح من را آزار میدی برای هیچکس خوشایند نیست که درمورد این مسایل صحبتی داشته باشه اما اون میگه این حق منه که بدونم چون میخوام در جایگاه کس دیگری قرارنگیرم.مدل ادمهای قبلی بغلت نکنم و....باور کنید من یاد ندارم دیروز چکار کردم تا اینکه این موارد را به ذهنم سپرده باشم.امروز پنج شنبه وساعت 1ونیم بامداد است.بمن وقت داده که در مورد چگونگی ها باهاش صحبت کنم وگرنه دنیا را برام جهنم میکنه و ادمهایی که قبلا من باهاشون زندگی کردم را پیدا میکنه ومیاره میذاره رو در روی من ومیپرسه که روابط چطور بوده و....شما دوستان ویا شما مدیریت چنانچه مقدور است با من مشاوره ایی داشته باشی و راهنماییم کنید.با این سن عاشقانه وبه معنای واقعی دوستش دارم اما در بن بست بدی قرارم داده.
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان) | |
|
|
War Dreams Super Perfect Body Scary Nature Lovers School Winner Trick Hi Psychology Lose Addiction Survival Acts The East Travel Near Future Tech How Cook Food Wonderful Search Discommend
Book Forever Electronic 1 Science Doors The Perfect Offers Trip Roads Travel Trip Time Best Games Of Shop Instrument Allowedly