روحم مرده

[p5ehsan]

سلام اسم من احسانه 17 سالمه سال سوم 3 تا تجديد آوردم(من شاگرد زرنگي هستم اولين بارمه تجديد آوردم) پدر مادرم داداشم هي سرم داد ميزدن چرا تجديد شدي تو شهريور ماه روز امتهان خوابم برد خلاصه بازم 1 تجديد آوردم پيشدانشگاهي نتونستم برم از همه دوستام دور موندم(تو كلاس همه منو دوس داشتن با همه صميمي بودم) تو اين 1 سال بيكاري فشار خانواده(پدرم ادم ديكتاتور سخت گير بود وعذه مالي مئن كه حرف نداره خونه ماشين ويلا..) بابام كه ديگه با من حرف نميزد پول نميداد آخرينبارم دعوا كرديم ديگه رابطه نداريم سلامم نميديم بگزريم كوچه ما كه اصلا بچهي همسنم نيس فقط يه دوست دختر دارم كه باحاش حرف ميزدم دردودل ميكرديم لب...... اونا هم كه رفتن شهر ديگه موندم تنها الان 1 ماه ميشه كه شبا ساعت 7 صبح ميخوابم ظهر ساعت 8 بيدار ميشم اصلا بيرون نميرم در اتاقم كه قفل كردم ديگه به خدا هم اعتقاد ندارم از هيچي لذت نميبرم به دنيا فش ميدم گريه ميكنم ساعت ها بدون حركت ميمونم 1000 بار فكر كشتن خدمو كردم حتي تنابم آماده كردم ولي نتونستم يا نمودنم چرا نتونستم آخرين باري كه خنديدم يادم رفته ديگه فامايا پشته من حرف ميزنن ولي توجه نميدم زندگي خيلي مزخرف و بي معني شده برام هر روز ميگم ديگه خدودمو جور ميكنم ولي نمشه 10 كيلو دادم عرضه 1 هفته هيچي دلم نميخواد بخرم يا بكنم منتزرم بميرم كاش زود.
اگه پيشنهاد يا سوالي داريد اينجام