14-02-2011, 12:47 PM | #1 |
(کاربر باتجربه)
تاریخ عضویت: Jan 2011
نوشته ها: 107
|
سيستم وونت
سيستم وونت دشوار است بگوئيم که چقدر از سيستم روانشناسى وونت در اصل بخشى از تاريخ روانشناسى علمى است. در نگاه اول چنين بهنظر مىرسد که او دائماً از آزمايش و آزمايشگاه صحبت نموده و ديگران را تشويق به اثبات نظريههاى خود از طريق روش علمى و آزمايشگاهى مىنمايد. ولى تمام اينها جزئياتى در درون سيستم و نه خود آن است. حقيقت اين است که سيستم او در چارچوب کلى آن نوعى طبقهبندى است که قابليت اثبات يا عدم آن را ندارد. معهذا وونت با تعريف روانشناسي، روش دروننگرى را بهعنوان روش اصلى و اوليه آزمايشگاه روانشناسى معرفى نمود. نظريه سهبعدى عواطف او سبب پيدايش مقدار زياد آزمايش شد که در نهايت هم نظريه او را رد کرد. بهطور کلى مىتوانيم بگوئيم که رابطه آزمايش با بسيارى از مفاهيم نظمدار علمى او کمتر نشاندهنده اثبات نتايج است، بلکه نشانگر رابطه اصول با نمايانسازى (Illustration) آن اصول است. اصول قابل قبول و در راستاى تجارب شخصى هستند؛ آزمايش آنها را دقيقتر نمايان مىسازد. بهمنظور روشن شدن مطلب ما مىتوانيم بهطور کلى چهار دوره تکامل براى سيستم روانشناسى وونت قائل شويم، و براى ما مفيد است که اين چهار دوره را در نظر داشته باشيم، زيرا که تاحدى نماينده تأثير روانشناسى وونت بر روند علمى اين رشته و تا اندازهاى نيز نشانگر وضع و موضع روانشناسى در آن زمان است. ۱. سالهاى ۱۸۶۰ دوره ”ما قبل سيستمسازي“ (Presystematic) است، يعنى مرحلهاى که افکار روانشناختى وونت شکل مىگرفته است. نظريه ادراک و تميز بين عواطف و احساسات براساس نظريه استنباط ناخودآگاه در اين دوره ارائه شد. ۲. با نگارش کتاب روانشناسى فيزيولوژيک، اصول اساسى و ابتدائى سيستم وونت روشن شد. دکترين ”ترکيبات رواني“ بهوضوح تشريح گرديد. نظريه استنباط ناخودآگاه کنار گذارده شد و بهجاى آن فرضيه ”علائم شناختي“ (Cognitive Signs) که توسط آنها ذهنيت از عينيت قابل تفکيک بود، در تئورى ادراک وارد گرديد. بهطور کلى بهنظر مىرسيد که روان را مىتوان براساس توصيف متشکله آن مانند احساسات که خصوصيات خاص خود را داشته و براساس اصول ارتباطى با يکديگر اتصال پيدا مىکنند تعريف نمود. در اين دوره موضوع ”اندريافت“ مطرح شده بود ولى هنوز شمرده نمىشد. عواطف فقط يکى از ويژگىهاى احساس محسوب مىشد. اجزاءگرائى همواره در ساخت ترکيبات روانى بهوسيله ارتباط تأثير بسيار زيادى بر فعاليتهاى روانشناسى داشته است. تا زمانىکه روش مشاهدات پديدارى در آزمايشگاهها رواج پيدا نکرده بود، روش عمده در آزمايشگاهها ”دروننگرى تحليلي“ (Analytical Introspection) بود؛ و دروننگرى تحليلى به معناى تجزيه تجارب به ترکيبات احساسات و يا عناصرى مانند آن بود. اين ديدگاه دقيقاً مخالف نظريه گشتالت است که تجارب را قابل تجزيه ندانسته و کلگرائى را اصل مىداند. ۳. در سال ۱۸۹۶ وونت نظريه سهبعدى عواطف را مطرح نمود. از اين ديدگاه عواطف نه تنها در ارتباط با بعد (خوشآيند - بدآيند) (Pleasantness-unpleasantness) تغيير مىنمايند، بلکه همچنين به دو بعد ديگر که عبارتند از: (تنش - آرامش) (Strain - Relaxation) نيز ارتباط دارند. تأثير اين نظريه بر سيستم روانشناسى فوقالعاده بود. با يک حرکت جسورانه، به عناصرى که قبلاً براى ترکيب عوامل روانى عنوان شده بودند تقريباً به تعداد مساوى افزوده شد. در ابتداى امر عاطفه يک ويژگى احساس محسوب مىشد؛ سپس به آن ابعاد خوشآيند و بدآيند اضافه گشته بود؛ اکنون با اضافه نمودن بعد تنش و آرامش ترکيبات عواطف پيچيدهتر و زيادتر مىشد. تغييرات فوق نشانگر اعتراف به اين مطلب بود که احساسگرائى و ارتباطگرائى به تنهائى کافى براى تبيين روشن و قانعکننده روان نبودند. افزايش تعداد عواطف دست وونت را براى توجيه بسيارى از مطالبى که مفاهيم محدودتر از عهده آن برنمىآمدند، باز گذارد. البته وونت کوشيد براى اثبات وجود اين عواطف متعدد دلايل آزمايشگاهى بيابد. همانطور که درباره وونت غالباً صادق بود، در اين مورد هم اگر آزمايش منجر به عواطف نشد، حداقل عواطف منجر به آزمايش شد. او در جستجوى پيدا کردن معادل بدنى عواطف سهبعدي، واکنشهاى نبض و تنفس را اندازهگيرى کرد. اين کار سبب فعاليت شديد آزمايشى در آلمان و آمريکا براى يافتن اين همبستگى گرديد. اينجا فرصت مناسبى نيست براى اينکه وارد تاريخ فعاليتهاى آزمايشى در مورد عواطف شويم؛ تنها به اين گفته بسنده مىکنيم که وضع روانشناسى در آخر قرن نوزدهم و آغاز قرن بيستم به شکلى بود که تحقيقات سيستماتيک از اين قبيل سبب پيدايش فعاليتهاى بىانتها در آزمايشگاههاى روانشناسى دو کشور عمدهاى که اين علم را رهبى مىکردند، شد. ۴. مرحله نهائى در زندگى عملى وونت تقريباً از اوايل قرن بيستم شروع شد. چاپ پنجم کتاب روانشناسى فيزيولوژيک (۱۹۰۲-۱۹۰۳) شامل بحث کامل در مورد نظريه عواطف، و همچنين آغازگر تأکيد بر اهميت فرآيند ”اندريافت“ بهعنوان مفهومى علمى بود. عواطف و اندريافت نامربوط نيستند، زيرا عواطف نشانه تجربى اندريافت است. او مىگويد ”عواطف نشانه واکنش اندريافت به مضامين حسى است.“ مشکل اندريافت اين بود، که يک کنش است و لذا خود را به آسانى تسليم روش مشاهده مىنمايد، آنطور که وونت و ساير آزمايشگران، پيروان او انتظار داشتند. نظريه جديد عواطف راهى براى بيرون رفتن از اين دشوارى بود، راهى که امکان آن با نظريه محدود ”خوشآيند - بدآيند“ وجود نداشت. اين بيست سال از قرن بيستم را وونت به تدوين کتاب ده جلدى Völker psychologie پرداخت، کتابى که وونت تصور مىکرد، رويکردى مناسب براى بررسى ”فرآيندهاى عالى رواني“ ارائه مىدهد. |
برچسب ها |
وونت, تاریخچه روانشناسی, روان شناسی, روانشناسی |
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان) | |
|
|
War Dreams Super Perfect Body Scary Nature Lovers School Winner Trick Hi Psychology Lose Addiction Survival Acts The East Travel Near Future Tech How Cook Food Wonderful Search Discommend
Book Forever Electronic 1 Science Doors The Perfect Offers Trip Roads Travel Trip Time Best Games Of Shop Instrument Allowedly