27-04-2012, 03:39 PM | #1 |
(کاربر تازه وارد)
تاریخ عضویت: Apr 2012
نوشته ها: 2
|
واقعا چرا؟
شرح : من یکسال پیش از طریق یه سایت اینترنتی با یه اقای اشنا شدم ایشون
33ساله و من 23 ساله بودم و ایشون کارمند بانک هستند اول ارتباطمون تلفنی بود و بعد هم همدیگه رو از نزدیک دیدم اون اقا از اول بدون این که شناخت زیادی از من داشته باشه یا من رو دیده باشه به من ابراز علاقه می کرد واصرار به تماس تلفنی داشت من هم اول قبول نمی کردم چون اهل این دوستی ها نبودم اما بعدا به نوعی کوتاه اومدم خلاصه از اولی که با هم اشنا شدیم به من گفتن یه بیماری خونی دارند که نمی تونن تا تکلیف اون بیماری روشن نشده به من پیشنهاد ازدواج بدن و از این حرف ها در مورد بیماریشون هم که خلاصه وار بگم اول گفتن سرطان ریه بعدا سرطان خون دراخر هم لنفوم که البته بر اساس تشخیص پزشکان چون من از اول بهشون گفته بودم قصد دوستی با کسی ندارم و اگه از من خوششون اومده باید با خانواده ام مطرح کنم ایشون هر بار مریضیشون رو بهانه می کردند چون من و ایشون از دو شهر مختلف هستیم نتونستم اونجور که باید در مورد صحت حرف هاش تحقیق کنم بعد از دیدار اول و دوم چون ظاهر ورفتار ایشون اصلا شبیه یه بیمار سرطانی نبود من کم کم شک کردم شروع به تحقیق و پرسجو کردم متوجه شدم بسیاری از حرفهاشون و از جمله بیماریشون دروغ بوده حالا چرا نمی دونم ؟؟؟ من از اول هم بهش گفتم اگر به هر دلیلی نمی خواد با من ازدواج کنه خیلی رک و راست بگه تا تکلیف هر دومون مشخص بشه اما ایشون از یک طرف می گفتن عاشق من هستن و بدون من دق می کنن از یک طرف هم چنین دروغ های و بسیاری از مسائل دیگه که من حدس می زنم دروغ بوده باشه گفتند وقتی هم بهشون گفتن به هیچ وجه زیر بار دروغ گویی نرفتن و تازه طلبکار هم شدن خلاصه من ارتباط ام رو یه طرفه قطع کردم و دیگه به تماس هاشون جوابی ندادم حالا چیزی که من رو خیلی ناراحت کرده یکسال عمر از دست رفته و ابروی بر باد رفتمه ایشون علی رغم مخالفت من به محل کار من زنگ می زدن ومن به خاطر نگاه اطرافیان مجبور شدم دوبار محل کارم رو عوض کنم حالا وابستگی عاطفه ای که به این شخص داشتم و دروغ ها و بدی های که بدون هیچ دلیل از ایشون دیدم بهم بیشترین ضربه رو زده به شدت افسرده شدم و دیگه تمایلی به سر کار رفتن و فعالیت ندارم و با زور خودم رو سر پا نگه داشتم همه زندگیم شده یه چرا ؟؟ چرا با من بازی کرد؟؟ چرا یکسال با دروغ هاش من رو شکنجه روحی و روانی داد واقعا چرا ؟؟؟ من میدونم اشتباه کردم اما بیش از اشتباهم تاوان پس دادم الانم دائم دعا می کنم و قران می خونم اما گاهی اوقات جوری به هم فشار روحی میاد که خارج از توانمه هر کاری می کنم نمی تونم با این مسئله کنار بیام شما بگید چه کار کنم تا با این مسئله کنار بیام و به زندگی عادیم برگردم... ممنون در ضمن به بسیاری از سایت های مشاوره رجوع کردم اما جوابی که کمک کننده باشد به دست نیاوردم |
02-05-2012, 12:44 PM | #2 |
(کاربر تازه وارد)
تاریخ عضویت: Apr 2012
نوشته ها: 2
|
خیلی جالبه دریغ از یه جواب بهتر نیست کلا سایتتون رو تعطیل کنید
|
04-05-2012, 05:31 PM | #3 |
(کاربر فعال)
تاریخ عضویت: Apr 2011
محل سکونت: تهران
نوشته ها: 38
|
من که باهات حرف زدم
پس چرا میگی دریغ از یه جواب؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ این رو زا همه سره شون شلوغه خوده منم مشکل پیدا کردم که همش پایه سایتم
__________________
"چه جاهل بودند اعرابی که در آن روزها دختران شیرخواره را زنده به گور می کردند! چه جاهل ترید شما که این روزها دختران بالغ را زنده به گورِ عقاید خود می کنید!!! |
14-05-2012, 12:01 AM | #4 |
(کاربر فعال)
|
زندگی
دوست عزیز من مقصر رو خود شما میدونم. نه به این خاطر که با این آقا آشنا شدید و حالا ارتباطتون قطع شده و ... چنین چیزهایی کاملاً طبیعیه و شما این رو به عنوان بخشی از شرایط جامعه و انسان ها قبول خواهید کرد یا نخواهید کرد. به دنبال "چرا" بودن هم کاری کاملاً بیهوده است. اینها بخشی کاملاً طبیعی و نرمال از طبیعت و محیط اطراف شماست. شما انسان آفریده شدید تا یاد بگیرید و بتوانید با چنین مسائلی کنار بیایید. با دعا کردن هم چیزی حل نخواهد شد. چون زمانی که عقل و اندیشه پشت چیزی نباشه دعا تنها کارها را بدتر خواهد کرد.
به گفته "ماری تیلور مور" : اگر فقط وقایع خوب برایت رخ داده، نمی توانی فرد شجاعی باشی. |
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان) | |
|
|
War Dreams Super Perfect Body Scary Nature Lovers School Winner Trick Hi Psychology Lose Addiction Survival Acts The East Travel Near Future Tech How Cook Food Wonderful Search Discommend
Book Forever Electronic 1 Science Doors The Perfect Offers Trip Roads Travel Trip Time Best Games Of Shop Instrument Allowedly